یاشاسین آذربایجان

یاشاسین آنا یوردوم

پیامک ترکی تبریک سال نو

0 گؤروش
یازار:‌ حسین

پیامک ترکی تبریک سال نو

 

 

ای گول سنی دنیایه مقابل توتارام,دنیا منیم اولسا سنه خاطر ساتارام

اگه دنیا مال من باشه به خاطر تو می فروشم گلم

.

.

.

اولموش گوزلیم ماه رخون ایه برابر مستانه گوزون نر گس شهلایه برابر دنیانی من ورسله سنسیز نیه لازیم هربیر باخیشین هر ایکی دنیایه برابر

زیبای من شده اون صورتت همانند ماه و چشم های مستت مثل گل نرگس این دنیارو به من بدهند بدون تو برام بی ارزش هر یک نگاه تو برای من با دو دنیا برابره

.

.

.

گزلیم گزلریم رحم ایله اغلاتما منی عشقیمین قدرینی بیل ایریسینا ساتما منی من سن جان دمیشم باقریمی گان ایلمیشم بو قریبانلرین محملین ساتما منی

خوشگلم به چشمام رحم کن گریه ننداز منو قدر عشقمو بدون به دیگری نفروش منو من به تو جان گفتم قلبم و خون کردم به محفل این قریبه ها نفروش منو

 

.

.

.

اورییمله باجارمرام او گزلره ویریلمیشام

لیل سو کیمی آخیب گلیب چاتیب سنده دورولمشام

آتما منی زمان چاشیب بو دونیادان یورولمیشام

با دلم راه نمیام عاشق اون چشات شدم

مثل آب گل آلود رسیدم به تو تمیز شدم

منو فراموشم نکن زمونه خیلی بده از این دنیا دیگه سیر شدم

.

.

.

یوللار دووماندیر گوزدن اووزاقلاشما…………..

مفهوم: جاده های زندگی مه الود است ازدیدگانم دورنشوی

.

.

.

اللریوی ور الییم /گوزلریوی تیک گوزوما/سن کیمین دونیانی ورمرم بیریسینا

دستانت را به من بده/نگاهت را به نگاهم گره بزن/جای دنیایی چون تورادرقلبم کسی نمیگیرید

.

.

.

ایستیرم گوزلروین نقشینی تصویره چکم/نیلییم سنسیزعزیزیم گنه دنیاداتکم/ سن منیم نازلی گولومسن گوزلیم دردین آلیم/اوزون انصاف اله سنسیزنجه دنیاده قالیم

.

.

.

بیچاره گوزوم هر گجه سنسیز باخار آغلار /صبحه کمین اولدوزلاری بیر بیر سایار آغلار /سن آیرلیقی خوشلادون آما گجه گوندوز دفترده قلم شرح فراقون یازار آقلار

.

.

.

گزلیم گزلریم رحم ال اقلاتما منی عشقیمی بیل ایریسینا ساتما منی من سن جان دمیشم باقریمی گان المیشم بو قریبلرین محفلین ساتما منیگزلیم

.

.

.

دارخدم دار فرقتدن اجل قوربانووم تز گل

اوولوم شیرین دی شربتدن اجل قوربانووم تز گل

نگاریم پیش چشمیمده گدیب اغیاره یار اولدی

جهنم خوشدی جنتدن اجل قوربانووم تز گل

.

.

.

انا زحمتین

اتا نصیحتین

باجی نعمتین

قرداش صداقتین

اهل طائفه شرافتین

دوستون حرمت ساخلیان انسانین قاداسین الیم

.

.

.

چیچه گیم سارالسا یارپاقیم سولسا ابدی سولمیان بهاریم سن سن

حسرتدن جان اویم ویرانه قالسا بولبوله ناز اه دن گولزاریم سن سن

.

.

.

داغ باشیندا اکین اولماز

اکین اولسا بیچین اولماز

دنیادا مین گوزل اولسا

بیری سنین تکین اولماز

.

.

.

چمن قورور داش قالار

گوز یومولار یاش قالار

هامی گلیب گئدندی

یولداشا یولداش قالار

.

.

.

دوشنده لب لرین یاده

الیمده آغلاییر باده

حرام اولسون منه باده

شرابی ایچمرم دوست سیز

جهنم مسکنیم اولسا

بهشته گئدمرم دوست سیز

.

.

.

یارین بویون قوجاخ لادیم یار آغلادی من آغلادیم

یغشدی قونشولار بوتون جار آغلادی من آغلادیم

دردیمی من دئدیم تارا سیملر اولدی پارا پارا

سیزیلدادی بالا بالاتار آغلادی من آغلادیم

دئدیم کی حق منیم کی دی باشیمی چکدیلر دارا

کنف کسنده بوینومی دار آغلادی من آغلادیم

.

.

.

ادرم هرگئجه حسرتله خیالین گوزلیم آیا باخدیقجا دوشر یاده جمالین گوزلیم دونیا بش گوندی گولیم سالما نظردن بیزی سن یوخلا هردمده بیری اولسامجالین گوزلیم

.

.

.

کاغاذن آغنا باخ/ سینمین داغنا باخ / گیلون منی ایستس / محبت داغنا باخ

.

.

.

جانم سوزوم هرسوزوم / سن سیز نج من دوزوم / جانم گوزوم ایمانم / سن سیز نج دولانم

آردینی اوخو
جمعه 29 اسفند 1393
بؤلوملر :

دانستنیهای در مورد ساوالان (کوه مقدس اوستایی، هوگر)

0 گؤروش
یازار:‌ حسین

زرتشت

طبق اسناد موجود و روایات، زرتشت پیامبر در ۶۴۰ سال قبل از میلاد (۲۶۴۸ سال پیش) در آذربایجان تولد یافت و هنگامی که به ۳۰ سالگی رسید، زادگاه خود را ترک گفته و به کوهی رفت. در این کوه بود که او از خرد خویش برخوردار شد و درآن ۱۰ سال، از تنهایی خسته نشد تا این که دلش دگرگون شد. در این باره ذکریای قزوینی می‌نویسد: « زردشت از شیز (شهری در کنار دریاچه چیچست ارومیه) به ساوالان رفت و در آن جا عزلت اختیار کرد و کتابی موسوم به اوستا آورد» .

مولف ناشناخته «هفت کشور»، مضمون بالا را به این صورت آورده‌است: «زردشت حکیم از آذربایجان بود و در کوه ساوالان که کوهی مشهور باشد پانزده سال مجاور شد، زند و پازند بساخت و دعوت آغاز کرد».

 «ویلیامز جکسن» مولف کتاب «زردشت پیامبر ایران باستان» در سفرنامه‌اش می‌نویسد: «ساوالان همان کوهی است که به گمان من آن را باید با کوه دو مصاحب مقدس مذکور در اوستا که در آن جا زردشت با اهورا مزدا راز و نیاز کرده یکی دانست».

 شادروان «ابراهیم پور داوود» جایگاه ساوالان را برای زردشتیان همانند کوه تور برای یهودیان می‌داند که در آن جا ده فرمان بر حضرت موسی نازل شد.

مطابق کتابهای پهلوی دینکرد و زادسپرم  همپرسگی نخست زرتشت با اهورامزدا در کنار رود دائیتی (موردی چای شهرستان مراغه) یعنی کنار رودخانه زادگاهی وی صورت گرفته است. دومین همپرسگی زرتشت با خدایان در اینجا در کوه هوگر (ساوالان) و اسیند (حرم) با ایزد وهومن (ائیریامن، ایزد دارو و درمان) صورت گرفته بود. از آنجاییکه مطابق روایات زرتشتی عهد اسلامی کوه سبلان محل نازل شدن اوستا بر زرتشت به شمار میرفته است می توان تصور کرد که عنوان سلطان سبلان در اساس در درجه اول به ایزد وهومن (بهمن، ائیریامن، ایزد دارو و درمان، خضر) و در درجه دوم به زرتشت (سپیتاک بردیه پسر سپیتمه) و پدرش سپیتمه جمشید اختصاص داشته است.

زرتشت بعد از سال ها عبادت و ریاضت کشی در ساوالان، زادگاه خویش را ترک گفته و به بلخ عزیمت کرد (در واقع این جابجایی محل حکمرانی توسط پدر زن او کورش /فریدون/فرشوشتر صورت گرفت تا از پیش قوم خود مغان که نامشان در نام دشت مغان زنده مانده است، به دور باشد).

 

ساوالان

 کلمه  ساوالان که از دو کلمه ساو(باج) و آلان (گیرنده) تشکیل شده است، باج گیرنده می باشد. همچنین کلمه "ساو" به معنی وحی نیز به کار برده شده است که در اینصورت "ساوالان"  به معنی "وحی گیرنده" نیز می باشد و  وجه تسمیه ی آن بعلت عزلت، عبادت و بعثت پیامبر باستان حضرت زرتشت در بلندترین نقطه ی این کوه عظیم است. و در برخی نوشته ها معنی ساوالان را گیرنده آب ( سوالان) یا گیرنده صدا عنوان کرده اند. در منابع فارسی ساوالان با نام سبلان شناخته می شود که آن را از باران بزرگی به نام سبل می دانند.

در لغت نامه دهخدا در مورد سبلان این چنین نوشته است: سولان، و آن کوهی باشد نزدیک اردبیل. کوهی است عظیم و بلند در حوالی اردبیل و بشرافت مشهور و بسیاری از اهل الله در آن کوه عبادت گزیده و ریاضت کشیده اند

کوه آتشفشانی ساوالان در طول جغرافیایی ۴۷ درجه و ۵۰ دقیقه شرقی و عرض جغرافیایی ۳۸درجه و ۱۷دقیقه شمالی قرار گرفته‌است. رشته کوه سبلان از دره قره سو در شمال غرب اردبیل و در جهت شرقی و غربی بطول 60 کیلومتر و عرض 45 کیلو متر تا کوه قوشا داغ اهر ادامه می یابد ، سطحی که بوسیله آن در آذربایجان اشغال شده است حدود 6000 کیلو متر مربع می باشد و در دامنه های خود  سه شهر زیبا یعنی سراب، اردبیل و مشگین شهر و بیش از ۱۰۰۰ آبادی را جای داده است. از نظر زمین شناسی ساوالان دو مرحله آتشفشان عمده داشته است. فعالیت قدیمی از ( ائوسن) شروع گردیده ولی آنچه که کوه سبلان را بوجود آورده در مرحله دوم (پلیوسن – کوارتنر) شروع به فعالیت نموده و تا عصر بعد از آخرین یخبندان هم ادامه داشته است. گدازه های آتشفشان ساوالان مساحتی معادل 1200 کیلومتر مربع را اشغال نموده‌اند. در کوه سبلان، محل هایی دیده میشود که برف دایمی و یخچال جاودانه دارند و علت آن بارندگی به نسبت زیاد و ارتفاع نقاط است. حدود برفهای دایمی سبلان از 4000 متر تا 4100 متر دامنه شمالی است که آثار یخچال قدیمی نیز در این حدود به خوبی دیده می شود.

          می‌گویند روزی که برف‌های ساوالان آب شود، قیامت در خواهد گرفت.

                 

  بلندترین قله سبلان با ارتفاع 4811 متر "سلطان ساوالان" نام دارد و دومین قله آن را "حرم داغ " می گویند که‌‌‌ نوکی تیز و غیرقابل صعود دارد ، قله سوم که‌‌ ارتفاع آن نسبت به سلطان ساوالان و حرم داغ کمتر است،  کسری نام دارد که در زیر به توصیف هر یک می پردازیم. (تصویر گرفته شده از سمت مشکین شهر می باشد و از سمت چپ به ترتیب قلل سلطان ِ حرم داغ  و کسری قرار گرفته اند). 

 

قلل ساوالان

سلطان: قله اصلی یا آتشفشان ساوالان که یکی از زیباترین قلل آتشفشانی ایران و جهان که به آن لقب  «سلطان» داده اند بلندترین نقطه آذربایجان (۴۸۱۱ متر) و پس از دماوند، بلندترین قله ایران است.

                  

قله سلطان به شکل مخروط زیبایی است و حدود پنج کیلومتر مربع مساحت دارد.  دهانه آتشفشان خاموش آن در جنوب شرقی قله و در داخل این دهانه دریاچه­ای با محیط بیضی شکل به اقطار 145 و 80  و عمق تقریبی 40 متر وجود دارد. آب دریاچه 25 متر پایین تر از لبه های مخروط آتشفشانی است و در ردیف دریاچه های آتشفشانی محسوب می شود  که از لحاظ علم دریاچه شناسی یا لیمونولوژی درجهان بی نظیراست.   

                 

 آب آن به استثنای اواسط تیر ماه تا اوایل شهریور در تمام فصول سال یخ بسته و منجمد است و درجه حرارت آن از درجه حرارت محیط تبعیت می کند و آب ان تنها از طریق ریزش برف و ذوب آن تامین می شود. آب آن آبی مایل به سبز و زلال که از نظر شیمیائی جز آبهای سولفاته کلسیک و سدیک بسیار سبک و غنی از سیلیس است.  مشهوراست که قبر زرتشت پیامبردرکناراین دریاچه وزیریکی ازتخته سنگ ها قرار دارد.

سنگ معروف محراب داشی (سنگ محراب) در قسمت شمالی قله سلطان  و در مسیر جبهه ی اصلی یعنی شمال شرقی واقع است که در کتاب معجم البلدان به قبور حضرت حامد (گائوماته زرتشت) و حضرت هود پیامبر(سپیتمه جمشید) در زیر این سنگ اشاره شده است.  گویند سنگ محراب  محل عبادت زرتشت بوده است .

                    

حرم داغ: دومین ناحیه مرتفع ساوالان بعد از سلطان، ستیغ بزرگی است که به نام حرم داغ یا سبلان کوچک شناخته می شود.

 حرم داغ شامل سه قله می باشد ، بلندترین آن حرم 1 با ارتفاع 4587 متر و دیگر قلل آن از سمت حرم 1 به ترتیب حرم 2 و حرم 3 نامیده می شوند. به خاطر سختی مسیر حرم 3 در قله حرم 3 صندوقچه ای نصب شده است که کوهنوردان صعود کننده اسم و گزارش برنامه خود را در آن می نویسند.

کسری: سومین قله مرتفع ساوالان کسری یا آقام داغ با ارتفاع  4577 متر می باشد.

                   

قارتال

در جبهه غربی قله سلطان و در کنار جانپناه، سنگی به شکل عقاب به نام قارتال (در ترکی آذربایجانی به معنی عقاب) قراردارد که در طول زمان به نماد سبلان تبدیل شده‌است.این قطعه سنگ به شکل عقابی است که نشسته و سر را به جانب شرق چرخانده است.

                                

قداست ساوالان

می‌گویند یکی از نشانه‌های تقدس ساوالان سوگند به آن است، نام ساوالان هنوز یکی از مهمترین سوگندهای ساکنان اطراف کوه و عشایر کوچنده شاهسون به شمار می‌آید. سوگند را به عنوان «سولطان ساوالان» یاد می‌کنند چرا که کوه بدین نام شناخته می‌شود . اهالی باور دارند که وقتی نام ساوالان برده می‌شود به ویژه وقتی به آن سوگند یاد می‌کنند، مار از شکارش دست می‌کشد.

آقای سیدعلی طاهری در کتاب سراب از دیدگاه جغرافیایی می نویسد: "از نقطه نظر مذهبی و تاریخی باستان شناسان معتقدند کوه ساوالان چون طور سینا جزو رشته کوه های مقدس است. برای اینکه زرتشت پیامبر در آن کوه ملهم گشته و به مقام پیامبری معبوث گردیده است و به مثابه طور زرتشت تلقی می گردد لذا این رشته کوه قبل از اسلام از دیدگاه امت زرتشت جنبه مقدسی یافته و پرستشگاه مردم باستان ایران زمین بوده و مخصوصا آتشفشان بودن آن کمک شایان توجهی به این امر نموده است.

دکتر محمد میرشکرایی در مقاله «ساوالان، کوه بزرگ و مقدس‌ترین کوه ایران» می‌نویسد : تا چند دهه پیش، بسیاری از مردم کوهپایه نشین ساوالان با نیت زیارت راهی کوه می‌شدند و وقتی باز می‌گشتند، خویشان و همسایگان و آشنایان به دیدنشان می‌رفتند و زیارت قبولی می‌گفتند و گاهی هدیه‌ای هم برای زایر از زیارت کوه آمده می‌بردند. رسم رفتن به دیدار کسانی که از سفرهای زیارتی بر می‌گردند در همه مناطق ایران معمول بوده‌است و هنوز هم رواج دارد. وجود این رسم در مورد راهیان ساوالان، بیانگر این است که ساوالان در فرهنگ مردم محل با همه معنای کلمه، یک زیارتگاه است.

نقل ساعدی در کتاب «خیاو» هم نشان از همین معنا دارد که می‌گوید چوپانان به کسانی که راهی بالای کوه هستند سفارش می‌کنند که پاک باشند و دریاچه را آلوده نکنند.

 ساوالان کوهی که از بهشت آمده‌است : مردم منطقه بر این باورند که ساوالان یکی از هفت کوه بهشت است. در این باره روایتی دارند که: روزی روزگاری در جایی که امروز ساوالان قرار گرفته‌است، شهری بود با مردمانی متجاوز و آلوده به گناه. خداوند برای آنها پیامبری فرستاد تا هدایتشان کند. اما آنها همچنان نافرمانی کردند. پس خداوند از فرشتگانش خواست که یکی از کوه‌های بهشت را روی شهر مردمان گناهگار قرار دهند. از میان کوه‌های بهشت، تنها ساوالان داوطلب این کار شد. یکی از فرشتگان، ساوالان را بر بال‌های خویش قرار داد و به زمین آورد و در هنگامی که پیامبر با پیروانش برای عبادت از شهر خارج شده بودند، کوه را روی شهر قرار داد.

میرشکرایی معتقد است: «این قصه با ساختاری کم و بیش همانند در تمام منطقه اطراف ساوالان روایت می‌شود. بنابر یکی از روایت‌ها، مردمانی که در این شهر زندگی می‌کردند از قوم لوت بودند و فرشته‌ای که کوه را بر بال خود به زمین آورد «جبرئیل» بود. در این روایت رد پای تغییرات دوره اسلامی به روشنی پیداست.«  

 از جمله شواهد و منابع تاریخ که به کوه ساوالان و نیز صعودهای زیارتی به این کوه اشاره داد می توان به منابع زیر اشاره کرد:
    ۱ ـ بر اساس نوشته ای از هانری ماسه در کتاب «معتقدات و آداب ایرانی» آمده است: «ایرانیان، کوه ساوالان در آذربایجان را بسیار گرامی می دارند. می گویند در سیلگاه پر از برفی که در قله این کوه هست بدن انسانی به چشم می خورد که همیشه به حالت یخ بسته است ولی به طور کامل نگاهداری شده است. بجز یکی از دندان ها و قسمتی از ریشش.

                  

  ۲ - در کتاب آثار البلاد و الخبار والعباد ذکریا بن محمد بن محمود المکمونی القزوینی آمده است: زرتشت از آذربایجان بود و چندی از مردم کناره گرفت و در کوه سبلان به سر برد و از آنجا کتابی آورد.
    ۳ ـ در کتاب تاریخی دیگری آمده است: سبلان (سولان) و آن کوهی عظیم و بلند در حوالی اردبیل و به شرافت مشهور و بسیاری از اهل الله در آن کوه عبادت گزیده و ریاضت کشیده اند.
    ۴ ـ درکتاب معجم البلدان به ارتفاع ۴۸۱۲ متری سبلان، وضع آتشفشانی آن و نیز به قبور حضرت حامد و حضرت هود پیامبر در زیر سنگ محراب اشاره شده است.

 ۵ ـ در تاج العروس فی شرح القاموس زبیدی آمده است: کوه سبلان از معالم صالحان و اماکن متبرکه و مزارات است و سبلان لقب عده ای از محدثان از آن جمله سالم و ابراهیم بن زیاد، خالدبن عبدالله و خالد بن دهقان است.

 ۶ ـ خاقانی شیروانی در ۵۹۵ هجری قمری، حدود ۸۰۰ سال پیش خود به قله سبلان صعود کرده و شعر او که در آن از حضرت موسی و نیز حضرت خضر نام برده شده سندی بر صعود او به سبلان است.
این باور ها و اعتقادات سبب شده که همه ساله عده کثیری از ایلات و عشایر و روستاییان اطراف ساوالان جهت شکرگزاری از موهبت های الهی و زیارت دریاچه تا قله صعود کنند. از نظر مردم منطقه بخصوص ایلات، «ساوالان» تنها یک منطقه ییلاقی نیست، بلکه نشانه مردانگی، قهرمانی، سربلندی و پناهگاه مظلومان و یاور دردمندان است. ایلات و عشایر همواره با ساوالان درد دل می کنند و از آن استمداد می طلبند و با احترام و عزت به او «سلطان ساوالان» لقب می دهند و خود و ساوالان را یکی می دانند. شعرهایی که از زمان های دور و سینه به سینه نقل شده دلیل قاطعی بر عظمت و جایگاه ساوالان در زندگی ایلات و عشایر منطقه دارد. از آن جمله: ساوالان سلطانیمدی سلطانیمدی، جانیمدی شانلی آدی دونیادا منیم آدیم سانیمدی. (ساوالان سلطان من است) (سلطان من و جان من است) (نام پرآوازه او در جهان اعتبار و افتخار من است) آثار و شواهد باقی مانده از دوران های تاریخی بخصوص آثار باقی مانده از دوران پیش از مادها، بخصوص دوره اورارتورها در این منطقه و نیز آثار موجود در اطراف سنگ محراب ساوالان دلیل قاطعی بر صعودهای زیارتی به کوه ساوالان در دوران های تاریخی است.

 افسانه ها  و حکایتها

می گویند بر چکاد بلند سبلان ، هر سپیده دم بانک خروسی با سر زدن سپیده به گوش می رسد و همزمان با آن سه چشمه کوچک آشکار می شود ، یکی زعفرانی رنگ، یکی شیری رنگ و دیگری به رنگ آب. اولی از شربت شیرین تر، دومی از شیر گواراتر و سومی از اشک زلال تر . اما این چشمه ها جز به چشم پاکان نمی آیند.

می گویند در ساحل دریاچه ، حضرت سلیمان ، جام یاقوت بزرگی را با زنجیر بسته است . این جام را اگر خوب نگاه کنی در کف دریاچه می بینی و اگر دلی پاک و اعتقادی کامل داشته باشی جام به سطح آب می آید و می توانی از آن آب زندگی بنوشی و کسانی را که طمع در ربودن آن کنند با خود به قعر دریاچه می کشاند.

می‌گویند هنگام باز شدن یخ‌ها، گرداب عظیمی دردریاچه پدید می‌آید که هر آنچه را در آن وجود دارد به ژرفای تاریک و ناپیدایدریاچه می‌کشاند. مردم روایتی دارند از درویشی که عصایش در این گرداب می‌افتد و سال‌ها بعد آن را در کربلا در دست کسی می‌بیند. او می‌گوید که عصا را از آب فرات گرفته‌است. درویش نشان مهری در زیر آن را می‌دهد و عصایش را می‌گیرد. این قصه به صورت‌های مختلف در سایر نقاط ایران درباره جریان آب‌های زیرزمینی نیز وجود دارد. اما در اینجا نکته قابل توجه، تقدس هر دو مکان دریاچه سبلان و شهر کربلاست.

در ایران " حرم" به معنای مکان زیارتی است، بنابراین، نام حرم به خودی خود نشان از تقدس و حرمت دارد. درافسانه ها آمده است که حرم داغ مرد را به خود راه نمی دهد و از بالای بلندی به ته دره پرتابش می کند، حتی زنان باردار به سبب این که شاید فرزند پسر در شکم داشته باشند نباید به آن نزدیک شوند وگفته میشود که تنها زنان اگر جراتش را داشته باشند میتوانند از آن بالا روند.

می‌گویند در ستیغ حرم، زیارتگاهی است و در آن چراغی هست که همیشه روشن است. اما برای این که چراغ را ببینی باید دلی پاک داشته باشی.

حکایت کنند که ساوالان محل پیکار قهرمانانی همچون بابک با تهاجمات عباسیان بوده و بنا به قولی اسب بابک بعد از دستگیری بابک خود را به یکی از آبگیرهای سبلان انداخته و خودش را غرق کرده، به همین سبب چند آبگیر به نام "آت گولی" در سبلان وجود دارد.

می‌گویند در جناغ حرم سنگ ‌نبشته‌ای از دوره بابک وجود دارد که روی آن نوشته ‌است: «به اندازه شن‌ها و سنگ‌های ساوالان در این جا از سپاهیان خلیفه کشتیم».

آردینی اوخو
جمعه 15 اسفند 1393
بؤلوملر :

عکس هایی از اندک افرادی ترک که تونستم گیر بیارم رو برای نمایش گذاشتم

0 گؤروش
یازار:‌ حسین

عکس هایی از اندک افرادی ترک که تونستم گیر بیارم رو برای نمایش گذاشتم

آردینی اوخو
جمعه 15 اسفند 1393
بؤلوملر :

هون های ترک و آتیلا- حکمرانان جهان

0 گؤروش
یازار:‌ حسین

هون های ترک و آتیلا- حکمرانان جهان




 تاریخ تولد نامعلوم - تاریخ فوت 453 میلادی

 هیچ سند دست اولی از اشخاصی که موفق به دیدار آتیلا شدند وجود ندارد که چهره و سیمای ظاهری آتیلا را نشان دهد اما احتمالا یک سند دست دوم که توسط جوردان تهیه شده وجود دارد. جوردان براساس نوشته های پریسکاس که به شرح سیمای مردم شرق پرداخته است توضیحاتی در خصوص سیمای آتیلا داده است که نمی تواند به عنوان یک سند تاریخی مورد استناد قرار گیرد. جوردان در خصوص مشخصات ظاهری او می نویسد:

 کوتاه قامت و چهار شانه و با سر بزرگ و چشمان کوتاه ، ریشی کم پشت و خاکستری، بینی پهن و پوستی به رنگ زرد که اصالت زردپوستی او را نشان می داد.

در خصوص ریشه و معانی نام آتیلا نیز اختلاف نظر وجود دارد. عده ای اعتقاد دارند این نام یک نام کلی برای فرامانروایان ترک در زبان ترکی بوده است و عده ای اعتقاد دارند آتیلا نام ترکی دانوب در میان اقوام بلغار بوده است. مانشن هالفن اعتقاد دارد که این لغت یک لغت در زبان مردم شرق آلمان بوده و از یک لغت ترکی ریشه گرفته است. بر این اساس آتیلا از لغت گوتیک (گوت ها دسته ای از اقوام بربر بودند که به امپراطوری روم حمله کردند اما فرهنگ رومی را پذیرفتند) آتا به معنای پدر که با پسوند تصغیر یلا معنی پدر کوچک را می رساند، آمده است. بسیاری این دلالت را نپذیرفته و آن را رد می کنند. همچنین محققین اعتقاد دارند آتیلا یک نام رایج برای شاهزادگان و اشراف قبیله هون نمیباشد. عده ای اعتقاد دارند این یک نام در زبان هون و در لباس زبان آلمانی میباشد. عده ای نیز  ریشه این لغت را به لغت ترکی آتلیگ ارجاع می دهند که به معنی مشهور است. نام آتیلا در زبان های امروزی به اشکال مختلف بیان می شود. برای مثال در زبان مجارستانی این نام به دو شکل اتلی و اتل و در زبان آلمانی اتزل و در زبان ترکی آتیلا بیان می شود.

 اقوام هون



گستره امپراطوری هون


 اقوام هون یکی از گروه های چادر نشین اوراسیا بودند که در شرق ولگا می زیستند. در سال 370 میلادی این اقوام به اروپا مهاجرت کردند و در آنجا یک قلمرو وسیع را تشکیل دادند. تاکتیک نظامی اصلی آنان تیراندازی  با  کمان  از  پشت اسب و  پرتاب زوبین بود. آنان  احتمالا  از  نسل اقوام  زیونگنو (XIONGNU) بودند که در حدود 300 سال قبل در مناطق شمالی چین می زیستند و احتمالا اولین قوم از اقوام ترک تبار بودند که در منطقه اوراسیا پراکنده شدند و بسط یافتند. زبان اصلی هون ها برای قرن ها موضوع بحث و تحقیق بوده است. براساس یکی از تئوریها آنها به زبان ترکی صحبت می کردند که احتمالا دارای قرابت نزدیکی با زبان امروزی چوواش ((CHUVASH )چوواش ها مردمی هستند که از منطقه ولگا تا به سیبری بسط یافته اند و نژادی از اقوام ترک تبار میباشند) بوده است. یکی از محققین نیز این زبان را دارای قرابت نزدیکی با زبان ینیسییان (YENISEIAN ینسسییان زبانی است که امروزه در محدوده مرکزی سیبری تکلم می شود)  می داند.

 به قدرت رسیدن آتیلا   

 زمانی که در سال 434 میلادی روگیلا  (RUGILA) درگذشت  دو  برادرزاده  او که فرزندان موندزوک (MUNDZUK) بودند، به نام های آتیلا و بلدا (BELDA  ) کنترل قدرت را در میان قبیله هون به عهده گرفتند. (بعضی از متون تاریخی نام بلدا را بودا نیز ثبت نموده اند). زمانی که این دو برادر ریاست  اقوام  هون را  برعهده  گرفتند،  قوم  هون  با  امپراطور  روم   شرقی  به  نام  تئودوسیوس  دوم (THEODOSIUS II) وارد مذاکره شد تا تعدادی از سران قوم هون را که احتمالا به دلیل مخالفت با ریاست این دو برادر بر قوم هون، به روم شرقی پناهنده شده بودند را به آنان تحویل دهد. زمانی که این خواست آنان توسط امپراطور روم شرقی اجابت نشد آنان تصمیم به جنگ گرفتند. سال بعد آتیلا و بلدا ارتش خود را به جنگ با ارتش امپراطور روم  شرقی  هدایت کردند  و  در  نبردی که در منطقه مارگوس (POZAREVAC کنونی واقع در صربستان امروزی) رخ داد، لژیون روم از ارتش هون شکست خورد و متعاقب آن در یک مذاکره که براساس سنت هون ها بر پشت اسب انجام شد نمایندگان امپراطوری روم شرقی نه تنها قبول کردند که پناهندگان هون را به دو برادر (آتیلا و بلدا) تحویل  دهند بلکه پذیرفتند تا معادل 115 کیلو گرم طلا نیز به عنوان غرامت به هون ها بپردازند. همچنین روم شرقی پذیرفت تا درهای تجارتی خود را بر روی بازرگانان هون باز کند و به ازای هر اسیر رومی مبلغ 8 سولیدی (SOLIDI) به هون ها پرداخت نماید.

 آتیلا با این قرار داد موافقت نمود و دستور داد تا افرادش چادرهای خود را برچیدند تا به وطن خود در دشت های مجارستان بازگردند اما تئودوسیوس از این فرصت استفاده کرد و به تقویت دیوارهای شهر کنستانتینوپل (قسطنطنیه استانبول امروزی) پایتخت خود اقدام کرد. به این منظور او دستور داد تا ابتدا دیوار دفاعی در سمت دریا را بنا نمایند و سپس یک دیوار دفاعی در ساحل دانوب احداث نمود. آتیلا برای چند سال در خارج از قلمرو امپراطوری روم شرقی باقی ماند و سپس در زمان یزدگرد دوم به قلمرو امپراطوری ساسانی در ایران امروزی حمله کرد اما ارتش او در ارمنستان امروزی از ارتش ساسانیان به سختی شکست خورد. او متوجه شد در این قسمت با توفیق مواجه نخواهد شد بنابراین مجددا توجه خود را به امپراطوری روم شرقی معطوف نمود.

 در سال 440 میلادی آتیلا و بلدا یکبار دیگر به ارزیابی قوای امپراطوری روم شرقی در مرزهای آن کشور پرداختند و به بازاری که براساس معاهده طرفین در ساحل شمالی دانوب تشکیل شده بود حمله کردند و بازرگانان آن را مورد حمله قرار دادند. آنها سپس ارتش خود را از دانوب عبور داده  و شهرهای ایلریسوم (ILLYRICUM) و قلعه هائی به نام ویمیناسیوم (VIMINACIUM) و موئسیا (MOESIA)  که بر کرانه رودخانه دانوب ساخته شده بود را تخریب کردند. آتیلا در منطقه مارگوس پیشنهاد کردند که رومی ها یک اسقف را به اردوی او روانه کنند تا این اسقف دارائی های او را نگاهداری نماید و آتیلا او را مورد تکریم قرار دهد. زمانی که رومی ها درباره اعزام اسقف به نزد آتیلا مشغول بحث و جدل بودند، اسقف شهر به صورت پنهانی به نزد آتیلا رفت و اسرار نظامی شهر را برای آتیلا فاش نمود. از سوی دیگر همزمان با حمله آتیلا به شهرهای کناره رودخانه دانوب، اقوام وندال نیز به پایتخت مستعمرات رومی ها در آفریقا موسوم به کارتاژ حمله کردند و آن را تصرف نمودند. کارتاژ یک ایالت ثروتمند و منبع آذوقه امپراطوری روم محسوب میشد. همزمان با این وقایع یزدگرد دوم امپراطور ساسانی در سال 441 میلادی به ارمنستان حمله کرد. رومی ها که برای دفع وندال ها به نیروی نظامی خود احتیاج داشتند به سرعت ارتش خود را از شبه جزیره بالکان تخلیه کردند تا به مقابله وندال ها در افریقا بروند. این مسئله موجب شد راه برای تهاجمات آتیلا در بالکان هموار شود.


سرباز هون

 در سال 441 ارتش هون تحت رهبری آتیلا به بالکان حمله کرد. در این تهاجمات شهرهای ایلریسیوم و سینگیدونوم که نام امروزی آن بلگراد است و سیرنیوم غارت و تخریب شد. در سال 442 تئودوسیوس ارتش خود را از سیسیلی (جزیره ای در جنوب ایتالیا) فراخواند و دستور داد تا برای مقابله با هون ها سکه های جدیدی ضرب گردد. او اعتقاد داشت که می تواند آتیلا را شکست دهد بنابراین خواسته های آتیلا را رد نمود. آتیلا نیز در سال 443 میلادی این رد تقاضاهایش را با لشگرکشی به شهر های کناره دانوب پاسخ داد. ارتش او با تجهیزات نوینی مانند دژکوب و برج های متحرک که به دست آورده بود به مرکز نظامی راتییارا (RATIARA) و شهر نیسوس که امروزه نیس خوانده می شود حمله کرد و آنها را محاصره نمود. آتیلا در مسیر پیش روی خود در کرانه رودخانه نیسوا، شهر های سردیکا و فیلیپوپولیس و آرکادیوپولیس را تصرف کرد. آتیلا سپس در مسیر تهاجم خود به سوی پایتخت روم شرقی موفق شد یک ارتش رومی را در خارج شهر شکست دهد اما در قسمت شرقی کنستانتینوپولیس با دیوار دفاعی دوبله ای مواجه شد که از شهر محافظت می کرد. آتیلا موفق شد ارتش دیگری از رومیان را در گالیپولیس که امروزه گالیپولی خوانده می شود شکست دهد. تئودوسیوس که نیروی نظامی خود را از دست داده بود راضی به قبول شکست شد و نمایندگانی را با اختیارات تام به نزد آتیلا و بلدا فرستاد و درخواست صلح نمود. شرایط صلح از شرایط قبلی سخت تر تعیین شد. براساس این قرار داد امپراطور موافقت نمود تا 2 هزار کیلو طلا به عنوان غرامت و سالانه مقدار 700 کیلو طلا به عنوان باج و 12 سولیدی برای آزادی هر اسیر رومی بپردازد.

 این قرار داد برای چند سال از حمله اقوام هون به امپراطوری روم شرقی ممانعت نمود و این قوم را در قلمرو خودشان ابقا کرد. پس از صرف نظر هون ها از حمله به بیزانتیوم که احتمالا در سال 445 بوده باشد، بلدا درگذشت و آتیلا تبدیل به تنها حاکم این قوم شد.

 در سال 447 میلادی آتیلا مجددا به سوی جنوب و به قلمرو امپراطوری روم شرقی لشگر کشید و به موئسیا حمله کرد. ارتش امپراطوری روم شرقی تحت فرماندهی یک ژنرال گوت (گوتها دسته ای از اقوام بربر بودند که از شرق وارد قلمرو امپراطوری روم شرقی شده و بعدها در ارتش امپراطوری روم شرقی به مناصب بالائی دست یافتند) به نام آرنگیسکلوس به مقابله با ارتش آتیلا رفت و در نبرد یوتوس از آتیلا شکست خورد اما تلفات سنگینی متحمل نشد. ارتش آتیلا بدون هیچگونه مقاومتی در بالکان به پیش روی خود ادامه داد و تا ترموپیل در یونان امروزی پیش رفت. کنستانتینوپلیس (قسطنطنیه یا استامبول امروزی) پایتخت روم شرقی به توسط زنو فرمانده  ارتش روم شرقی از حمله در امان ماند و دیوارهای مستحکم آن به واسطه مداخلات کنستانتینیوس که برای ساخت مجدد دیوار شهر پس از آسیبی که به دلیل زلزله بر آن وارد شده بود، نیز یکی از دلایل عدم کامیابی آتیلا بود. این دیوار جدید شامل یک سلسله استحکامات و قلعه هائی بود که شهر را از حمله مصون می داشت.

 آتیلا که با ارتش هون  در تراس (واقع در بلغارستان امروزی) قرار داشت بیش از 100 شهر را تصرف کرد و شهر کنستانتینوپولیس را در معرض خطر قرار داد. او به همراه ارتش خود بسیاری را کشتند بگونه ای که تعداد کشته شدگان قابل شمارش نبود. ارتش تحت فرماندهی او کلیسا ها را غارت و کشیشان و راهبه ها را به تعداد زیاد به اسارت  گرفتند.

 حمله به غرب

 در سال 450 میلادی آتیلا اعلام کرد که قصد  دارد به همراه امپراطور روم غربی والنتینیان سوم به پادشاهی ویزیگوتها در تولوز حمله کند (پادشاهی ویزیگوت ها توسط دسته ای از اقوام بربر گوت در اسپانیا و جنوب فرانسه تشکیل شده بود). امپراطور روم غربی در سال 433 میلادی  یکی از ژنرالهای خود به نام فلاویوس آئتیوس (FLAVIUS AETIUS) را برای مدتی به عنوان سفیر به نزد آتیلا فرستاده بود و آتیلا و آئتیوس دوستی پایداری را با یکدیگر تجربه کرده بودند. ارتش هون به کمک ارتش روم غربی شتافت و نیروی مشترک هون و روم موفق شدند گوت ها را شکست دهند.

 هونوریا (HONORIA) خواهر والنتینیان امپراطور روم که تصمیم داشت با یکی از اعضای سنای روم ازدواج کند (و احتمالا این ازدواج با مخالفت امپراطور مواجه شده بود) بصورت پنهانی حلقه نامزدی خود را به همراه یک پیام برای آتیلا فرستاد و از او درخواست ازدواج نمود. آتیلا از ارسال این حلقه دچار سوء تفاهم شد و تصور نمود هونوریا قصد دارد با او ازدواج کند و تصمیم گرفت نیمی از سرزمینهای امپراطوری روم غربی را به عنوان جهیزیه هونوریا مطالبه نماید. زمانی که امپراطور از نیت هونوریا مطلع شد فقط التماس های مادرش گالا پلاسیدیا باعث شد تا او از کشتن هونوریا صرف نظر کند و وی را تبعید نماید. امپراطور نامه ای برای آتیلا نوشت و در آن به شدت با این ازدواج مخالفت کرد. آتیلا نیز پیکی به نزد امپراطور فرستاد و اعلام کرد که هونوریا بی گناه است.

 زمانی که حاکم اقوام فرانک درگذشت آتیلا تلاش نمود تا در تعیین جانشین فرانک ها دخالت کند. او اعلام کرد که از جانشینی پسر بزرگتر حاکم فرانک ها پشتیبانی می کند اما آئتیوس سردار رومی که قبلا مدتی در اردوی آتیلا به سر برده بود از جانشینی پسر جوانتر حمایت کرد. آتیلا تصمیم به جنگ گرفت و برای اینمنظور  دستور داد  تا  اتحادی  از  قبایل  بربر  ساکن  اروپا  تشکیل  شود. این  اقوام  شامل  واسال ها (VASSAL)، گپید ها (GEPID) اوستروگوت ها (OSTROGOTH)، روگیان ها (RUGIAN)، بورگوندی ها (BURGUNDIAN)، آلان ها (ALAN)، و.... بود. او در سال 451 میلادی ارتش خود را برای جنگ با امپراطوری روم غربی و حمله به سرزمین گل (کشور فرانسه امروزی) حرکت داد و وارد سرزمین بلژیک امروزی شد. براساس نوشته های جوردان ارتش او نیم میلیون نفر بود (البته این رقم از نظر تاریخ نگاران اغراق آمیز می نماید). جی بی بوری (J.B. BURY) اعتقاد دارد هدف آتیلا از این لشگر کشی گسترش قلمرو حکومتش تا کرانه های اقیانوس اطلس بوده است.


 آتیلا در روز 7 آوریل 451 میلادی شهر متز را تصرف کرد و سپس به شهرهای ریمس و سرواتوس و تونگرن و ترویس حمله کرد اما لوپوس اسقف شهر ترویس موفق شد پس از دیدار با آتیلا شهر را از کشتار نجات دهد. در این زمان ارتش روم تحت فرماندهی آئتیوس با همراهی فرانک ها و تئودوریک پادشاه ویزیگوت ها به اورلئان حرکت کرد و راه تدارکاتی آتیلا را قطع نمود . در نبردی که در نزدیکی شهر شالونزان شامپین در گرفت ارتش متحد فرانک ها و رومی ها به پیروزی دست یافت.

 در این نبرد تئودوریک اول کشته شد و آئتیوس نیز نتوانست از شکست هون ها بهترین بهره برداری را بنماید زیرا ارتش هون دچار شکست و فرار شده بود و این بهترین فرصت برای او بود تا آتیلا را با شکست قطعی مواجه نماید اما آئتیوس بگونه دیگری می اندیشید. از نظر او پادشاه ویزیگوت ها کشته شده بود و آتیلا شکست خورده بود و رومیان پیروز شده بودند.

 حمله به ایتالیا و مرگ آتیلا

 آتیلا در سال 452 به بهانه ازدواج با هونوریا به ایتالیا حمله کرد. در این حملات شهر ونیز در معرض تهاجم آتیلا قرار گرفت و مردم این شهر به جزیره ونتیان لاگون که در نزدیکی شهر قرار داشت فرار کردند. افراد آتیلا همچنین تمام مردم شهر آکوئیلیا را از شهرشان اخراج کرد. افراد قلعه شهر از فراز قلعه مستقر بر تپه مشرف بر آن شاهد اخراج دسته جمعی مردم و آتش زده شدن شهر بودند. توقف آتیلا در پشت دروازه شهر آکوئیلیا موجب شد تا شهر یودین بتواند استحکامات خود را تقویت کند و ژنرال ایتالیائی آئتیوس نیز با قوای اندک خود نیروهای آتیلا را به ستوه آورد. زمانی که ارتش آتیلا به رودخانه پو رسید پیشروی آن به دلیل قحطی و بیماری متوقف شد. امپراطور والنتینیان سوم سه نماینده به نام های گنادیوس آونیوس و تریگتیوس و اسقف شهر روم  لئوی اول که بعدها به مقام اولین پاپ ایتالیا رسید را به نزد آتیلا فرستاد. براساس نوشته های پراسپر آکوئیتاین زمانی که پاپ به آتیلا گفت حمله به روم سرانجامی شوم به همراه خواهد داشت و آلاریک رهبر قوم ویزگوت ها پس از فتح روم بلافاصله درگذشت، آتیلا از حمله به روم صرف نظر کرد. از دیگر سو قحطی و نیز خبر نزدیک شدن یک لشگر از نیروهای روم شرقی تحت فرماندهی آئتیوس از دره دانوب که به پشت سر آتیلا حمله می کرد، او را مجبور به ترک ایتالیا نمود.


آتیلا به سرزمین خود بازگشت و تصمیم گرفت تا سال بعد به کنستانتینوپولیس پایتخت روم شرقی حمله کند اما در اوایل سال 453 میلادی درگذشت.

 دلایل مرگ آتیلا را خونریزی داخلی و ابتلا به بیماری واگیردار در جریان لشگرکشی به ایتالیا نوشته اند اما یک مورخ رومی به نام کنت مارسلینیوس نوشته است که آتیلا رهبر قوم هون با شمشیر و به دست همسر خود کشته شد. در اشعار ادای که یک منظومه اسکاندیناوی از اشعار حماسی شمال اروپا است ادعا شده است که آتیلا به دست همسر خود گودرون کشته شده است. همچنین پریسکاس مینویسد که احتمالا در پشت صحنه مرگ آتیلا قدرت مارسیان  امپراطور روم شرقی وجود داشته است که از 450 تا 457 میلادی امپراطور روم شرقی بوده است. براساس نوشته های تاریخی جنازه آتیلا در بستر یک رودخانه دفن شد و سپس رودخانه از روی مزار او عبور داده شد تا محل دفن او نامعلوم بماند. 

 پس از مرگ آتیلا فرزندانش الاک و دنگیزیچ و ارناخ بر سر جانشینی او به ستیز و کشاکش پرداختند و قلمرو حکومت او به سرعت به زوال گرائید و در نبرد ندائو که در منطقه ای از مجارستان امروزی و اریش و کرواسی  رخ داد، اقوام ژرمن موفق شدند هون ها را از سرزمین های ژرمن ها بیرون برانند. پس از این شکست اقوام هون از مرکز و شرق اروپا عقب رانده شدند.


آتیلا

آتیلا (۴۰۵ تا ۴۵۳ میلادی): رهبر قوم هون که در زمان حیاتش بزرگ‌ترین امپراتوری را در اروپا، از رود اورال تا دانوب داشت. در زمان فرمانروایی‌اش وی یکی از مخوف‌ترین دشمنان امپراتوری‌های روم غربی و شرقی بود. رومیان به او لقب تازیانه خداوند داده بودند [۱] و به او باج می‌دادند تا کاری به کار رم نداشته باشد.

آتیلا در آغاز به ایران حمله کرد و با شکست مواجه شد. حمله‌ای که او در سال ۴۴۱ میلادی به امپراتوری روم شرقی کرد باعث شد تا تصمیم به حملات بیشتری به سوی غرب بگیرد. وی در اروپا شهرهای بسیاری را نابود و غارت کرد.

مرگ عموی آتیلا به نام روگیلا (راگا و یا روا) در سال ۴۲۴ میلادی موجب شد که او به همراه برادرش بلدا (یا بودا) که فرزندان مونجوک بودند کنترل امپراطوری هون را به دست بگیرند. آتیلا دو بار به بالکان لشکر کشید و پیش از شکست در نبرد چالون از گل (فرانسه امروزی) تا اورلئان پیش رفت؛ وی در ۴۵۲ امپرطور روم غربی والنتینای سوم را از پایتختش راونا بیرون راند و به قسطنطنیه و رم رسید وی از تاختن به این دو شهر خودداری ورزید.

نقل است که آتیلا شمشیری داشت به نام مارس که معتقد بود این شمشیر را خدای جنگ، مارس، به او هدیه کرده‌است داستان از این قرار است که روزی در دوران جوانی در دشتی تنها بود که طوفانی برپا شد. او برای پناه بردن به مکانی امن هراسان می‌دوید تا خود را به سرپناهی برساند. در همین حین در مقابل پایش رعد و برقی بر زمین نشت و آنچه باقی گذاشت یک شمشیر بود با لبه‌ای پهن که آن‌را مارس نام نهاد.

آتیلا که در شب زفاف آخرین ازدواجش با ایلدیکو که زنی جوان و زیبا از گوتها بود در اثر خونریزی بینی و به روایتی خونریزی داخلی فوت کرد. هون‌ها جنازه آتیلا را در سه تابوت درون هم قرار دادند تابوت اول که جسد درون آن قرار داشت از طلا، تابوت دوم که تابوت طلایی را درون خود جا داده بود از نقره و سومین تابوت که تابوت نقره درون آن جای می‌گرفت از فولاد بود. تابوت آتیلا را در بستر رود تیزا دفن کردند.

آتیلا آن چنان محبوب مردم خود بود که در عزای او به جای اشک ریختن رگهای خود را می‌زدند و خون خود را می‌ریختند

آتیلا فرزندان بسیاری داشت از میان فرزندان او سه تن از پسرانش به نامهای اللاک، دنگیز (دنیز) و ارناخ بر سر تصاحب تاج و تخت پدر به جنگ با یکدیگر پرداختند که این نزاع با پیروزی اللاک همراه بود. امروزه ادعاهایی در مورد انتساب برخی پادشاهان به آتیلا مطرح می‌شود یکی از این ادعاهای معتبر و قابل اثبات، ادعای انتساب تزارهای بلغارستان به آتیلاست. ادعای دیگری که بسیار رایج اما اثبات نشده‌است، انتساب شارلمانی-بنیانگذار امپراطوری مقدس روم - به آتیلا است.

اگرچه در برخی کشورهای اروپای غربی وی نمادی از بیرحمی و تجاوزگری است. بر عکس برخی تاریخ‌نگاران وی را پادشاهی بزرگ و شریف دانسته‌اند. آتیلا در فرهنگ مجارها و ترکها و فرهنگهای وابسته یک قهرمان است. در افسانه‌های اسکاندیناوی نیز از آتیلا به نیکی یاد شده‌است. در منظومه‌های حماسی آلمانیها آتیلا دیگر یک بلای آسمانی نیست. او پادشاهی است صلح‌جو که میلی به مبارزه و کشور گشایی ندارد. در سرود نیبلونگن این امر بوضوح دیده می‌شود.در قزاقستان نیز آتیلا یک قهرمان است و بانک ملی این کشور تصویر او بر روی سکه‌های 100 تنگه‌ای حک نموده است.


سخنانی از آتیلا هون ،رهبر ترکان و تازیانه ی خداوند

آتیلا هون: تازیانه خداوند آتیلا رهبر ترکان (۴۰۵ تا ۴۵۳ میلادی): رهبر قوم ترک هون که در زمان حیاتش بزرگ‌ترین امپراتوری را در اروپا، از رود اورال تا دانوب داشت. در زمان فرمانروایی اش وی یکی از مخوف‌ترین دشمنان امپراتوری‌های روم غربی و شرقی بود. رومیان به او لقب تازیانه خداوند داده بودند. و به او باج می‌دادند تا کاری به کار رم نداشته باشد. درباره‌اش نوشته‌اند: خدا او را برای تکان دادن تاریخ آفریده بود.
سخنانی از آتیلا خاقان ترکهای هون در اینجا سخنانی از آتیلا ذکر می شود که نشانگر شعور ملی و درک اجتماعی بالای او و هونها می باشد:
- عظمت وشخصیت یک هون زمانی مشخص می شود که دیدگاه وی پیرامون منافع هون ها مثبت یا منفی، روشن شود.
- اگر تمامی حرفهای رهبر بدون اعتراض وانتقاد پذیرفته شود،نصایح وپندها بی اساس گشته وتملق وچاپلوسی به جا آورده می شود.
- شخصی که، خارج از آزمایشگاه جنگ خود را بیش از حد برتر بداند در قعر جهالت اندیشه ها وغرورش غرق می شود.
- برخی از هون ها در حالیکه هیچ مشکلی نیست به دنبال راه حل هستند، این بهترین شیوه است.
- هون ها برای اهداف خاص خود دشمن تراشی می کنند. - کسی که می داند کاری نکرده و مورد تشویق قرار گرفته است، معنای تشویق ومجازات را درک نکرده وبی نظمی را امری طبیعی می بیند.
- رهبر، هیچ گاه جروبحث نمی کند.
- هر فردی به غیر از ملت خود به چیز دیگری بیندیشد، خیانت وبی اعتنایی او محرز است ومجازات خواهد شد.
- فراموش نکنید، موفقیت نتیجه تلاش و تکاپوی عظیم یک فرد جسور می باشد.
- شایعه ریشه احترام و شخصیت را می خشکاند.
- فردی که باعث می شود در میان هون ها و قبایل وابسته به آنها اختلاف پیش آید، فرد صادقی نیست و از دشمنان محسوب می گردد، این شخص می بایست از ریشه قطع شود. اینگونه اشخاص نه تنها خود آلوده هستند،بلکه به تدریج افکار واندیشه های دیگران را نیز آلوده می کنند واز اراده و تصمیم آنها می کاهند و ریشه ها را می پوسانند.
- فرماندهان باید حس رقابت داشته باشند، و بدانند که دیگران سعی دارند ازما پیشی بگیرند وما نیز بایستی از همان حس برخوردار باشیم ، تا بتوانیم بیشتر بتازیم، رهبر و فرماندهی که حس رقابت نداشته باشد، شخص ضعیفی خواهد بود.
- مصرنبودن در اهداف واعمال، نوعی پذیرش شکست است وباعث سوار شدن زندگی برانسان می شود و نه انسان بر زندگی.
- رهبر یا فرمانده باید چنان باشد که تبهکاران وگناهکاران از وی بترسند و مظلومان منتظر مراقبت و محافظت او باشند و تشویق گردند.
- من آتیلا، این نصایح را به کار بستم و اگر قوم هون به کار بندد سریعتر به هدف ها می رسند.
- اگر مرا دوست دارید همانند رومی ها مجسمه مرا نسازید، بلکه سخنان مرا به فرزندانتان بیاموزید.(آتیا سوزو)

آردینی اوخو
جمعه 15 اسفند 1393
بؤلوملر :

نگاهی کوتاه به تاریخ ادبیات ترکی

0 گؤروش
یازار:‌ حسین

                   

   اوختای قاسیملی

 

تاریخ وادبیات هرملتی نشاندهنده گذشته هر ملت براساس یافته ها اموخته ها وفرهنگ وتمدن ان ملت میباشد.

تاریخ وبیشتر از ان ادبیات که مورد بحث ماست با تاثیر از طبیعت محیطی که انسانها درانجا زندگی میکنند ونیز تک تک افراد نوع بشر است که همیشه ودر همه حا ل باهم در ارتباط بوده اند سیر تکاملی خود راطی میکند وبه بالاترین نقطه شکوفاییش میرسد.

به گواه تاریخ در بین ملتهایی که ازبدو پیدایش تاکنون باطبیعت ومحیط اطراف خود ونیز انسانهای همجوار خود ارتباط گسترده ای داشته اندوتوانسته اند برانها اثر گذاشته  واز انها تاثیر پذیرند دارای تاریخ وتمدن قوی ونیز ادبیات وهنرپررونقی بوده اند.

ترکان نیز باتوجه به سکونتگاههای اولیه شان که در شرق دور میباشد ودارای طبیعت بکر وعاری از هرنوع کدری وخموشی است وهمیشه در جنب وجوش است ونیز با توجه به حرکتهای تاریخی انان  به سوی غرب شمال وجنوب دارای تاریخ وادبیات غنی وثروتمندی هستند.ترکان با تاثیر از محیط خود دست به خلق اثار هنرها وتمدنی کردند که پشتوانه ان تمدن تاکنون در سراسر جهان ترکان جلوه گر است و هرکدام از انها باتوجه به ویژگی های خاص اقلیمی تکه هایی از تمدن باستانی خود را تا به امروز حفظ کرده وتا نهایت ابدیت پیش خواهند برد.

درباره تاریخ ادبیات ترکی شاید این مطلب بهتر باشد که بگوییم ترکان ادبیات شفاهیشان بسیار بسیار پربارتر وغنی تر وباشکوه تر از ادبیات نوشتاری انهاست وشاید قبل از هزاران سال که ادبیات ترکی به سبک نوشتاری درامد ادبیات شفاهی در بین ترکان دارای عظمت پرباری بوده است.

ترکان با استفاده از سازی که ان را هم از طبیعت الهام گرفته بودند وان را روی سینه گذاشته واشعارشان را میخواندند وادبیات خود را پررونق بخشیده ومانند شاخ وبرگ درخت بسیار باشکوه گردانیدند.

البته باید این مطلب را هم متذکر شد که در میان سایر اقوام ترکی هر یک برحسب منطقه الت موسیقی مربوط به خود را مینوازند وادبیات خود را با انها زنده نگه داشته اند.

اما در مورد ادبیات نوشتاری ترکی نوشته های ادبی ترکان اویغور در دین شمن مربوط به هزاره های قبل از میلاد مهم ترین دلیل نوشتاری بودن ادبیات ترکی است.همانطور که میدانیم ترکان اویغور قبل از امدن اسلام مانوی وبعضا بودایی ومسیحی هم بوده اند.بر این اساس بیشتر نوشته های اویغوری بر اساس اموخته های دین مانوی در شرق دور تجلی یافته است.در خرابه های معابد بودایی ومانوی ومسیحی اویغورها نوشته ها واسناد زیادی به دست امده که در بین انها کتب دینی شایان اهمیت اند.علاوه بر کتب دینی تعدادی کتاب ستاره شناسی وپزشکی وادبیات مختلف نیز جلب توجه میکند.

ادبیات اویغوری که در ترکستان شرقی بوجود امده وبا الفبای اویغوری نوشته شده از دوقسمت نظم ونثر تشکیل شده است.نثر اویغوری بیشتر در موضوعات دینی نوشته شده واز مهمترین انها ایریک بیتیک یا کتاب فال که در سال930میلادی به وسیله یک راهب مانوی نوشته شده ویا التون یاروک(نور طلایی)و ادگو اوغلی تیگین ایله اییغ اغلی تیگین(شاهزاده نیک اندیش وشاهزاده بد اندیش)را میتوان نام برد.

بعد از ظهور دین اسلام ونیز پذیرفته شدن این دین الهی به وسیله ترکان ادبیات ترکی نیز بر اساس اموخته های الهی این دین از اوان امدن اسلام تاکنون پابرجاست.در دوران بعد از اسلام مهمترین کتابی که به خط اویغوری نوشته شده کتاب قوتادقوبیلیک(علم سعادت اقتدار وسیاست)اثر یوسف خاص خاجب است که در شهر بالاساغون ترکستان شرقی نوشته شده وبه سلطان قاراخانی بوغراخان اهدا گردیده است.موضوع کتاب پند است وبه شکل مناظره ومکالمه نوشته شده است.

بعد از خاص خاجب مهمترین عارف وشاعری که در ترکستان ظهورکردشیخ احمد یسوی پیر ترکستان است.کتاب معروف ایشان دیوان حکمت است که متشکل از حکمتهایی است که انها را برای اهل عرفان ومعرفت سروده است.احمد یسوی دین وتصوف را درهم امیخت وسبب اشاعه اسلام وتصوف در میان مردم ترکستان گردید.ایشان موسس طریقت یسویه است.افکار ایشان علاوه بر ترکستان به وسیله شاگردانش در اذربایجان واناطولی هم تاثیرگذار بود.

رفته رفته که حکومتهای ترکان سراسر شرق وغرب را در بر میگرفت ادبیات انها هم به سوی بلندیها میشتافت ونیز کل مرزهای حکومتی را در برگرفته وحتی خارج از مرزها هم میرفت.

قرن 15میلادی مصادف با زمان ظهور شاعری است که علاوه بر اینکه ادبیات ترکی را به اوج خود رسانده بلکه ادبیات همسایگان ترکان یعنی فارس ها را هم به سوی ترقی کشانده است. این شخص کسی نیست جز امیر نظام الدین علیشیر نوایی ملقب به ذواللسانین شاعر ووزیر دانشمندزمان تیموریان.

ایشان که در اشعار ترکی نوایی و در اشعار فارسی فانی تخلص میکرده اشعار زیادی در هر دو زبان از خود به یادگار گذاشته است.ظهور امیر علیشیر نوایی موجب تحولی در ادبیات ترکی گشت زیرا از این پس ترکی جغتایی هم در سایر لهجه های ترکی  ونیز ادبیاتشان تاثیر فراوانی گذاشته است.کتابهای معروف علیشیر نوایی مانند مجالس النفایس محاکمه اللغتین مناجات نامه و...از جمله اثار گرانبهای ادبیات ترکی در این زمان میباشد.

ظهیرالدین بابر هم از دیگر شعرای ترکی جغتایی است  که زبان ادبی اش در سایر لهجه های ترکی اثرگذار بوده است.

همانطور که ادبیات ترکی در شرق به سوی پیشرفت میرفت در غرب تیز با ظهورامپراطوری عثمانی ونیز با حمایت مادی ومعنوی پادشاهان عثمانی از زبان وادبیات ترکی   شعرا وعرفای بزرگی همچون یونوس امره پیر سلطان ابدال  سلطان ولدوهزاران هزار شاعروعارف دیگر در اناطولی نیز غنای ادبی ترکان راروز به روز بیشتر وبیشتر میکردند.نثر ترکی هم در این دوره اقتدار خود را بازمیافت وبا کسانی چون کاتب چلبی  اولیا چلبی ,قوچی بیک, لطفی پاشا, اسماعیل انقروی وهزاران هزار نثرنویس دیگر روی به سوی پیشرفت نهاد.

نظم ونثر ترکی در اذربایجان هم در قرن 13و14 با پیدایش چیره دستانی همچون  هندوشاه نخجوانی  ونصیر باکویی رو به سوی ترقی مینهاد ورفته رفته جایگاه خود رادرمیافت و بعدها با ظهور نسیمی وسپس فضولی به اوج خود رسید.مهمترین کتابی که هم درنظم وهم درنثر شهرت واعتبارخاصی دارد کتاب دده قورقود است که شامل داستانهای حماسی ترکان میباشد وتوسط نویسنده نامعلومی در زمان نامعلوم نوشته شده است .این اثر مربوط به ادبیات فولکلور میباشد ویک کتاب جمع اوری شده است تایک تالیف.  

در دوره اق قویونلوها وقره قویونلوها هم ادبیات ترکی بافرازونشیبهایی همراه بود.جنگهای خونین این دو طایفه ترک باهمدیگروبا دشمنان خارجی خودبعضا باعث کاهش اثار ادبی در اذربایجان واناطولی میشد.مهمترین شاعر این دوره جهانشاه قره قویونلو میباشد که اشعارش در ستایش خدا وپیغمبر ونیز دل بستن به امور معنوی ودل کندن از امور دنیویست.اوزون حسن پاشا فرمانروای اق قویونلوها هم در این دوره دستور ترجمه قران کریم به زبان ترکی را داده است.

با ظهور دولت صفویه در اذربایجان وپایان دادن به کشمکشهای قومی وایجاد امنیت در منطقه ادبیات نیز پابه پای دیگر علوم پیشرفت چشمگیری یافت.در این دوره  به دلیل توجه خاص پادشاهان ترک زبان صفوی به شعر ترکی  ادبیات ترکی رونق بیشتری گرفته وتاحد اعلی خود رفت.

شاعران زیادی در این دوره اکثرا در اذربایجان وسایر مناطق ترک زبان ظهور کرده اند.از جمله شاعران این دوره شاه اسماعیل ختایی است که اشعارش مشرب عرفانی داشته ودرون مایه ان گسستن از بندها ورسیدن به ازادی جاویدان میباشد.

فضولی شاعر توانمند اذربایجان در این دوره با اشعار نغزش در سه زبان ترکی فارسی وعربی زبانزد خاص و عام گردید ونیز ادبیات ترکی را در اذربایجان به اعلی درجه خود رسانید.

جنگهای خونین مابین دوطایفه ترک صفوی وعثمانی از یک سو وکشمکشهای انان با دشمنان خارجی موجب ایجاد ناامنی در داخل مرزهامیگردیدودرپی ان رشدعلوم وفنون به ویژه ادبیات کاهش میافت.

درقرن18میلادی نیز هرچندمثل گذشته ساحه ادبیات پررونق نبود ولی هرازچندگاهی درتاریخ اذربایجان کسانی پیدامیشدند که از ادبیات حمایت کنند وان را محترم شمارند.در میان خوانین چلبی خان, پناه خان وفتحعلی خان نقش مهمتری داشتند.

ملا پناه واقف بزرگترین شاعر اذربایجانی در قرن 18میلادی است وبا نواوری درشکل ورئالیسم در محتوا مرحله جدیدی رادرتاریخ زبان وادبیات ترکی اذربایجانی بازکرده است.

نباتی هم از بزرگترین شعرای اذربایجان وشایدبزرگترین شاعر قرن19است که درشعرتخلص نباتی وخان چوبانی داشت وبه دوزبان ترکی وفارسی شعر میسرود.

در دوران معاصر به دلیل اتفاقات زیادی که دراذربایجان وسایرمناطق ترک نشین دنیا رخ دادادبیات ترکی نیز از انها متاثر گشته وسبکهای جدیدی در ادبیات به وجود امد.وقوع انقلاب مشروطه در تبریزورخ دادن دوجنگ جهانی اول ودوم واتفاقات دیگر ادبیات ترکی راهم بی تاثیر نگذاشت.شعرای دوره مشروطه از این جنبش ازادیخواه حمایت میکردند ومردم را به داشتن اگاهی وازادیخواهی تشویق میکردند.

شهریار بزرگترین شاعر معاصر است که ادبیات ترکی اذربایجانی را به اوج خودرسانده است.ایشان نه تنها درترکی بلکه اثارزیادی هم درفارسی دارد.معروفترین سروده ایشان منظومه حیدربابایه سلام میباشد که زبانش عامه پسندبوده ومحیط زندگی شاعر را به تصویر میکشد.

از دیگرشعرای اذربایجانی این دوره حاج عبدالرحمن طیار معروف به دده کاتب که از ترکان کوره سونلی اهل ارومیه میباشد ونیز هوشنگ جعفری اهل زنجان میباشد که باسرودن شعرترکی ادبیات معاصر را رونق بخشیده اند.

هرچند که سخن گفتن درموردزبان وادبیات ترکی جرات وجسارت فراوانی میخواهد ونوشتن چندجمله درباره ادبیات غنی وثروتمند ترکی کاری بس کم درمقابل ادبیاتی به این بزرگی وثروتمندی است ولی امیدواریم با خواندن این مطلب اشنایی مختصری با شعراوعرفای ترک زبان که شیرینی این زبان را با شعرها وسروده هایشان تا به امروز حفظ کرده اند داشته باشیم.

منابع:

سیری درتاریخ زبان ولهجه های ترکی  تالیف دکترجواد هئیت

تورکون قیزیل کیتابی  نوشته رفیق اوزدک

سیری دراشعارترکی مکتب مولویه  نوشته دکترحسین محمدزاده صدیق

آردینی اوخو
جمعه 15 اسفند 1393
بؤلوملر :

درآمدی بر لهجه شناسی زبان ترکی آذربایجانی/ دوقتور فیروز رفاهی – فصل اول: تاریخچه پژوهش لهجه‌های ترکی آذربایجانی

0 گؤروش
یازار:‌ حسین


۱۰ آذر ۱۳۹۲ درمقاله‌

Firooz-Refahi
درآمدی بر لهجه شناسی زبان ترکی آذربایجانی
دوقتور فیروز رفاهی
فصل اول: 
تاریخچه پژوهش لهجه‌های ترکی آذربایجانی

مطالعه و پژوهش لهجه های هر زبان مسلتزم بررسی های میدانی و تطبیقی آن لهجه میباشد. اصولا برای بررسی تصویر هر لهجه در وهله نخست وجود زبان معیار میباشد. زبان معیار ترکی آذربایجانی از قرون پنجم هجری مورد استفاده بوده و در هر قرنی ویژگیهای معینی را درون خود پرورده است. اصولا زبان معیار از زمان استفاده از خط و کتابت به وجود می آید. این زبان به مورد و با توجه به شکل گیری سبک های گوناگون هر زبان غنی تر میشود. زبان معیار ترکی آذربایجانی ابتدا در آفرینشهای ادبی خاستگاه خود را تثبیت کرد. در مراحل اولیه شکل گیری زبان معیار نثر و نظم ادبی نقش بسزایی داشته اند. سپس با قبول اسلام و لزوم آموزش دستورهای دینی و تاریخ دین سبک دینی با ویژگیهای لغوی و ساختاری خاص خود به سبک ادبی پیوست. در پی سبک دینی سبک علمی و ترجمه کتب از سایر زبانها باعث رونق بیشتر زبان معیار گشت. اوج شکوفایی زبان معیار ترکی آذربایجانی از اوایل قرن نوزدهم و با اشغال بخشهایی از سرزمین ایران و جداسازی قسمتهای آذربایجان وقوع یافت. در آن زمان امپراطوری روسیه برای کنترل سرزمینهای اشغالی چاره بجز تربیت کادرهای ملی و آشنا به زبان و سنن محلی نداشت. لذا در شهرهای اشغال شده مثل گنجه ، نخجوان ، ایروان و تفلیس اقدام به ایجاد مراکز آموزشی به زبانهای بومی کرد. در این دوران تاترهای بومی ظهور یافتند و نمایشنامه نویسی به زبان ترکی آذربایجانی برای نخستین بار در شهر تفلیس شکل گرفت. جالب است که نخستین نمایشنامه نویس و بانی نمایشنامه نویسی در شرق یعنی میرزا فتحعلی آخوندزاده خود از مامورین عالیرتبه امپراطوری روس به حساب می آمد. این اتفاقات توجه معارف پروران و اندیشمندان داغستان ، آذربایجان و گرجستان را به خود جلب کرد. به تدریج مراکز علمی و روزنامه ها به زبانهای محلی تاسیس و فراگیر شدند. بدین ترتیب سبکهای رسانه ای به زبان معیار افزوده شدند. حتی کسانی مثل میرزا کاظم بیگ که در یک خانواده ترک و در شهر رشت بدنیا آمده بود برای تدریس در آکادمی سن پطرزبورک به این شهر دعوت شدند. نخستین روزنامه ها به زبان ترکی آذربایجانی به نام اکینچی ( کشاورز) توسط معارف پروران و اندیشمند آن دوران حسن بیگ زردابی در یکصد و هشتاد سال قبل منتشر شد. با نشر مجلات علمی و فنی و استفاده از زبان ترکی آذربایجانی در مدارس عالی و دوایر دولتی زبان معیار ترکی آذربایجانی به شکل امروزی آن پا به میدان گذاشت.

امروزه برای بررسی لهجه های مختلف ترکی آذربایجانی حیطه استفاده و مقایسه آن با زبان معیار امری واجب میباشد. زبان معیار در دو شکل کتبی و شفاهی مورد استفاده میباشد. لیکن لهجه تنها به صورت شفاهی میتواند مورد استفاده قرارگیرد.

نخستین تلاشها برای بررسی لهجه های ترکی آذربایجانی به شکل پراکنده در سالهای گذشته انجام گرفته است. میرزا کاظم بیگ (رشت 1802-1870 ) در سال 1839 در شهر غازان کتاب ”دستور زبان ترکی-تاتاری“ را منتشر کرد. در این کتاب زمان حال ساده  لهجه های دربند و قوبا  در مقایسه با زبان معیار مورد بررسی قرار گرفته است[1]. بر اساس توضیحات میرزاکاظم بیگ پسوند دوم شخص مفرد زمان حال با ویژگیهای دوم شخص زمان حال لهجه زنجان و پسوند سوم شخص مفرد زمان حال با خصوصیات سوم شخص زمان حال در لهجه تبریز مطابقت مینماید. این اثر در محافل ترک شناسی آن زمان مورد توجه قرار گرفت و در سال 1848 توسط J.th. Zenker   تحت عنوان  Allgemeine Grammatik der türkisch-tatarischen Sprache  در شهر لایپزیک ترجمه و منتشر شد[2].

زبانشناس آلمانی کارل فوی (1856-1907) در سال 1903 و 1904 در شهر برلین در مجموعه  ”Mitteilungen des Seminars für Orietalische Sprachen “  طی دو مقاله تحت عنوان Azerbajganische Studien mit einer Charakteristik des Südtürrkischen  لهجه تبریز و اطراف آن را مورد پژوهش قرار میدهد[3].

سرایا شاپشال (1873-1961) پس از فارغ التحصیل شدن از مدرسه السنه شرقی سن پطربورگ به عنوان مترجم وارد وزارت امور خارجه شد و در سال 1901 برای یادگیری زبان های فارسی و ترکی آذربایجانی به تبریز اعزام شد. وی مدتی در مدرسه لقامانیه تبریز بعنوان مدرس زبان روسی فعالیت کرد.  وی که معلم خصوصی محمدعلی شاه بود بهمراه وی به تهران رفت. اثر وی به نام Proby literatury ludowej turkow z Azerbajdzanu perskiego که در سال 1935 در شهر کراکوف به زبان لهستانی نگاشته شده است به بررسی لهجه های ترکی آذربایجانی در ایران میپردازد و در واقع تکمیل کننده اثر میرزاکاظم بیک بشمار میرود[4].

آرمین وامبری (1832-1913) زبانشناس مجار پایه گذار ترک شناسی در مجارستان در سال 1862 به منظور مطالعه علمی به ایران سفر میکند. در تهران بهمراه زوار با نام رشیدافندی به سیاحت خود ادامه میدهد[5]. وی پس از مراجعت به مجارستان در سال 1877 کتاب  A török-tatar nyelvek etymologiai szotara را در بوداپست منتشر میکند و در پی آن در سال 1878 کتاب Etymologisches Wörterbuch der turko-tatarischen Sprachen را منتشر میکند. در کارهای وامبری به لهجه های ترکی آذربایجانی در ایران اشارات بسیاری شده است. اثر دیگر وی به نام Die primitive Cultur des turko-tatarischen Volkes (Leipzig 1879) از طرف محافل ترک شناسی با استقبال بسیاری مواجه میشود.

دیگر زبانشناس مجار لایوش لیگئتی (1902-1978) در سال 1957 در مورد زبان افشارها تحقیق کرده است که در مجموعه شرقشناسی آکادمی علوم مجارستان تحت عنوان  des Afchars d Afghnistan (AOH VII, p.109-156) Sur la langue  منتشر شده است.

آلکساندر راماسکویچ (1885-1942) پس از اتمام دانشگاه با تسلط به زبانهای فارسی، ترکی، عربی در سال 1908 جهت تحقیق به ایران سفر میکند. وی سفر دوم خود در سالهای 1912-1915 را میان قشقاییان فارس سپری میکند که حاصل آن کتاب ” ترانه های قشقایی“ است که در سال 1925 منتشر میشود. عمده فعالیت  راماسکویچ در مورد لهجه قشقایی زبان ترکی میباشد[6].

تادئوش کووالسکی (1889-1948) زبانشناس لهستانی الاصل فرانسوی نیز به لهجه ترکی آذربایجانی توجه کرده و در سال 1926 در مقاله ای تحت عنوان Die altersten Erwahnungen der Türken in der arabischen literatur  و Les Turcs dans le Sah-name به لهجه ترکی آذربایجانی در ایران اشاره میکند.کونتر یارینگ ترک شناس و دیپلمات سوئدی در سال 1945 به عنوان دبیر سفارت در تهران آغاز به فعالیت میکند. در دوران اقامتش در ایران به بررسی لهجه های زبان ترکی آذربایجانی میپردازد[7].

ولادیمیر مینورسکی (1877-1966) زبانشناس روسی الاصل سالهای متمادی در ایران به عنوان دیپلمات فعالیت کرد. وی پس از انقلاب روسیه در ایران ماند و سپس به فرانسه مهاجرت کرد. مینورسکی با تسلط کافی به زبانهای فارسی، ترکی و عربی تحقیقات مفصلی را در مورد این زبانها انجام داده است. وی در سال 1906 تحقیقات مفصلی در مورد زبان ترکی خلجی در ایران انجام داد که حاصل آن تحت عنوان The Turkish dialect of the Khalaj در سالهای 1940 و 1942 در ”بولتن مدرسه السنه شرق“ BSOS به چاپ رسید[8].  اثر قابل توجه دیگر وی “Anallu/Inallu” است که در سال 1951 منتشر شده است[9].

گرهارد دورفر (1920) زبانشناس نامی آلمان نیز در زمینه لهجه های ترکی آذری و سایر زبان های ترکی در ایران تحقیقات مفصلی دارد. از نخستین کارهای وی میتوان به سلسله تالیفات وی تحت عنوان ”عناصر زبان ترکی در فارسی امروزی اشاره کرد” Türkische Elemente im Neupersischen (Wiesbaden. 1965- 1967-1975). در مورد لهجه های ترکی آذربایجانی دورفر ابتدا اقدام به جمع آوری و نشر کارهای تادئوش کووالسکی و سر اورل استاین تحت عنوان Sir Aurel Stein s Sprachaufzeichunggen im Aǽnallu- Dialekt aus Südpersien. Krakow 1937 کرد.  دورفر در مورد زبان ترکی خلجی ایران تحقیقات جامعی دارد و کارهای وی هنوز هم منحصر به فرد هستند. وی از سال 1969 تاکنون بطور پیوسته ضمن سفرهای متعدد به ایران به جمع آوری و نشر مطالب علمی در مورد زبان خلجی پرداخته است. وی علاوه بر خلجی در مورد لهجه خراسانی زبان ترکی و لهجه سونقوری ترکی آذربایجانی نیز تحقیق کرده است از جمله کارهای وی میتوان به تالیفات زیر اشاره کرد:

 “Ein turkischer Dialekt aus der Gegend von Hamadan(AOH XXXVI, 1982, p/99-124)

و “Das Sonqor-Turkische”(StO 47,1977,p.43-55)

و “Das Chorasanturkische” (TDAY 1977, p.127-204)

“Chorasanturkisch aus dem Turkenkessel”(CAJ 36,1992,p.44-77)

در جدول زیر دورفر پسوند اول شخص و دوم شخص مفرد و جمع را در زبانها و لهجه های گوناگون ترکی موجود در ایران ارائه کرده است:



اول شخص مفرد

دوم شخص

مفرد

اول  شخص

جمع

دوم شخص

جمع

A

T.Türkçesi

ترکی استانبولی

-Im

(batı Anadolu -In

-sIn

(-sIń,-Iń)

-Iz (-sIK,orta Anadolu –IK)

-sInIz (sIńIz, -IńIz, -sIz)

B

Azeri Türkçesi

ترکی آذربایجانی

-Am

-sAń (-sAn)

_IK (-UK)

-sInIz (-sIńIz,-sIz,-sUz, Galugah –sUyz)

B`

Zencan

لهجه زنجان

-Am

-sAn᷃An

-IK

-sIz ᷃  -Iz

C

لهجه سونقر sonqor

-Am

-sA

-AK

-sIz

C`

خلجستان  شمالی Kuzey halacistan

-Am

-An (Ay)

-IK(-UK)

-Iz

D

Qazvin-Hamedan

لهجه قزوین-همدان

-Am

-An(-Ay)

-AK

-Iz

D`

Kaşkay vb.

لهجه قشقایی

-Am

-Ań (-An,-Ayń)

-AK

-AńIz (-AnIz,-AyńIz,-Ayz)

E

Batı ve Güney Horasan Türkçesi

-Am

-Ay )-Ań,-An)

-AK (-Ay)

-Ays (-AńIs)

E`

Güneydoğu Horasan T.

-Am

-Ay (-An)

-IK

-Is (-IyIs)

E`

Kuzey Horasan T.Özbekçe

-mAn

-sAn

-mIs (mIz)

-sIs (-sIz)

E`

Doğu Horasan T.=Karşı Özbekçe

-mAn

-sAn

-bIs

-sIs

F

Türkmence

-In

-sIń (–Iń)

-Is (-IK,sIK)

-sIńIz (-IńIz)

گرهارد دورفر در حال حاضر فعالترین زبانشناس اروپایی در مورد بررسی زبانهای ترکی ایران میباشد. وی در یک سخنرانی در فرهنگستان زبان ترکیه که متن آن بعدها منتشر شد اعلام نمود که در حدود 5000 صفحه دستنویس در مورد لهجه های ترکی آذربایجانی ، خلجی و ترکی خراسانی را گردآوری کرده است[10].

و. منتیه (V.Monteil) زبانشناس فرانسوی در سال 1956 طی مقاله ای تحت عنوان Sur le dialecte turc de l Azerbajdjan iranien لهجه های ترکی آذربایجانی ایران را بررسی کرده است. یکی از کارهای نو در فرانسه تز دکتری سونل بوسنالی است که در سال 2003 در دانشگاه پاریس 3 (سوربن جدید) تحت عنوان ”میراث ادبی، زبانشناسی ترک زبانان ایران-تحلیل زبانشناسی-اجتماعی“ ‘Patrimoine linguistique et litteraire turcophone de l’Iran: une etude sociolinguistique میباشد. این پایان نامه در سال 2007 به ترکی استانبولی ترجمه و منتشر شده است[11].

کوئیچی هاندا ترک شناس ژاپنی در سال 1979 بهمراه علی گنجه لو به بررسی لهجه تبریزی پرداخته است. حاصل کار آنها کتاب “ Tabrizi Vocabulary an Azeri-Tutkish Dialect in Iran” است که توسط موسسه مطالعات فرهنگ و زبانهای آسیا و آفریقا در توکیو منتشر شده است. در این اثر تحقیقی 1000 واژه لهجه تبریزی با ترجمه فارسی و انگلیسی را جمع آوری شده است[12].

در روسیه توجه به لهجه های زبان ترکی آذربایجانی از سال 1918 یعنی زمان تاسیس جمهوری دمکراتیک آذربایجان که در آن برای اولین بار زبان ترکی آذربایجانی بعنوان زبان رسمی دولتی اعلام شد، آغاز گردید. البته این حکومت بیش از دو سال دوام نیاورد و با یورش ارتش سرخ در سال 1920 حکومت اذربایجان شوروی برقرار گردید. حکومت جدید که تملایلات ملی و توجه به ملل تحت ستم در آن نمود اساسی داشت قادر نبود دستاوردهای حکومت دمکراتیک را لغو نماید ، لذا زبان ترکی آذربایجانی مجددا زبان رسمی دولت آذربایجان شوروی اعلام گردید.

تحقیق و بررسی لهجه های زبان ترکی آذربایجانی از سال 1924 توسط ”انجمن مطالعات آذربایجان“ آغاز گردید. در همان سالها آکادمیسین نیکلای آشمارین  بنا به دعوت دانشگاه دولتی آذربایجان و انجمن مطالعات آذربایجان اقدام به تدوین ”راهنمای گردآوری و بررسی لهجه های زبان ترکی آذربایجانی“ کرد. بدین ترتیب کار گردآوری 60000 واژه در ”فرهنگ لهجه های ترکی-آذربایجانی“ تا سال 1930 ادامه یافت. جلد نخست شامل حرف الف (1930) و جلد دوم حرف ب (1931) بلافاصله منتشر گردید. آشمارین بدنبال سفرهای متعدد به شهر شکی و جمع آوری مواد مورد نیاز در سال 1926 کتاب ” نگاهی کلی به لهجه مردم شهر شکی“ را منتشر کرد. این کار پایه و اساس مطالعات بعدی در گردآوری و تحقیق لهجه های گوناگون زبان ترکی آذربایجانی قرار گرفت. در همان سالها اثر علمی ای.حسن اف تحت عنوان ”تصریف اسامی در لهجه گنجه “ منتشر گردید.

در سال 1933 با تاسیس شعبه آکادمی علوم اتحاد جماهیر شوروی در آذربایجان کار مطالعه و اعزام گروه های کاری برای گردآوری و بررسی لهجه های شماخی و قوبا ( در سالهای 1933-1934) و لهجه زاقاتالا- قاخ (1935) آغاز گردید. در این سالها کار تحقیق در مورد لهجه آیروم  که متکلمان آن در آذربایجان و ارمنستان ساکن بودند زیر نظر زباشناس شهیر بابازاده انجام شروع شد ، لیکن با درگذشت وی این کار ناتمام ماند.

در سالهای 1938-1940 کار گردآوری و بررسی لهجه باکو انجام گرفت که نتیجه آن پایان نامه  لهجه شناس و زبانشناس شهیر محمد شیرعلی اف تحت عنوان ”لهجه باکو“ بود[13].

با تاسیس آکادمی علوم جمهوری آذربایجان شوروی در سال 1945 و شعبه لهجه شناسی انستیو زبانشناسی کار تحقیقات و اعزام گروه های علمی برای گردآوری مواد لهجه به این موسسه سپرده شد. نخستین گروه به شهر زاکاتالا و قاخ اعزام شدند که گزارش کارهای آنها در سال 1945 و 1947 منتشر شدند.

از سال 1945 الی 1950 سه موسسه آکادمی علوم ، دانشگاه دولتی آذربایجان و انستیو تربیت مدرس کار مطالعه و بررسی لهجه ها را بطور مستقل ادامه دادند.

انستیتو زبانشناسی آکادمی علوم لهجه های صابرآباد، سالیان و اوغوز را پی گرفتند. نتیجه آن چاپ کتاب ” لهجه های گروه مغان“ بود که در سال 1955 منتشر شد. دانشگاه نیز کار بر روی لهجه های شماخی ، آغسو ، مرزه ، اسماعیللی ، گوی چای را آغاز کرد. دانشگاه تربیت مدرس نیز لهجه های وارتاشن ، قوتقاشن را به عهده گرفت. از سال 1950 الی 1956 کار بررسی لهجه های گروه نخجوان آغاز شد. در پی آن کتاب حجیم ” لهجه ها و نیم لهجه های جمهوری خودمختار نخجوان“ در سال 1962 منتشر گردید.

در سالهای 1956 الی 1958 گروه های لهجه شناسی انستیتو زبانشناسی لهجه های آغستافا، کازاخ، تووز در جمهوری آذربایجان و مارنئولی در جمهوری گرجستان را مورد پژوهش قرار دادند. حاصل این کارها در کتاب ”لهجه ها و نیم لهجه های گروه غربی“ منتشر شد.

در سال 1955 لهجه های ترکی آذربایجانی رایج در جمهوری ارمنستان شوروی موضوع تحقیق قرار گرفت و در نتیجه پایان نامه دکتری تحت عنوان ”لهجه های ترکی آذربایجانی منطقه باسارکئچر“ در ایروان منتشر شد.

در طول این سالها کتابهای درسی متعددی برای دانشجویان دانشگاهها و موسسات علمی تدوین شدند. از آنجمله ”لهجه شناسی زبان ترکی آذربایجانی-بخش نخست“ 1942توسط محمد شیرعلی اف، ”لهجه شناسی زبان ترکی آذربایجانی-بخش دوم“ 1943 و ” لهجه شناسی زبان ترکی آذربایجانی“1958 تالیف آذر حسین اف را میتوان نام برد.

در دهه 60 کارتحقیق در مورد لهجه ادامه یافت و جنبه های خاص تر لهجه ها مورد توجه دانشوران قرار گرفت.

در قدم بعدی از سال 1958 کار جمع آوری و بررسی اطلس لهجه های ترکی آذربایجانی مد نظر قرار گرفت. این اطلس ابتدا شامل 50 نقشه لهجه شناسی بود که بعدا کار تکمیلی آن پایان یافته و اطلس لهجه شناسی جمهوری آذربایجان متشکل از 120 نقشه تدوین شده است.

پس از آن کار بر روی فرهنگ واژه های لهجه های ترکی آذربایجانی مورد توجه موسسات تحقیقی قرار گرفته که در سال 1964 حاصل آن نشر کتاب  ”فرهنگ واژگان رایج در لهجه های ترکی آذربایجانی“ میباشد[14].

تحقیق در مورد لهجه های زبان ترکی آذربایجانی در کشور ترکیه نیز انجام گرفته است. باید اذعان کرد که این کارها از نظر کمی بسیار ناچیز بوده و در حد تعداد انگشتان دست بیشتر نمیباشد. اگرچه بررسی گویش ترکی آذربایجانی پیوسته مورد بررسی و تحقیق ترک شناسان ترکیه بوده است ، ولی تحقیق در مورد لهجه ها گرایشی نو در موسسات علمی این کشور است. نخستین تلاش در این موضوع اثر علمی محرم ارگین به نام ”ترکی آذری“ است که در سال 1971 منتشر شده است. وی در مقدمه این کتاب مینویسد: ”تفاوت میان ترکی آذربایجانی و ترکی عثمانی در شاخه جنوب غربی در واقع تفاوت لهجه ای میباشد. و تفاوت در تلفظ ، آواها ، حالتهای صرف نمیباشد. لهجه های ترکی آذربایجانی از نظر ارزش فولکلوریک به اندازه یک موسسه غنی و پربار است“[15]. محرم ارگین ضمن نشر اشعار شهریار و نظیره های آن زبان ترکی آذری و لهجه های اشعار را مورد پژوهش قرار میدهد. از کارهای متاخرتر در این زمینه میتوان به تحقیقات فیلیز کرال در مورد لهجه تبریز ، تز دکتری طالب دوغان تحت عنوان ” لهجه های اورمیه“ سال 2010 در دانشگاه کیریک قلعه ، تز دکتری جهانگیر کارینی تحت عنوان ” لهجه های شهر اردبیل“ سال 2009 در دانشگاه قاضی، تز دکتری بیلگه خان آتسیز گوگداغ تحت عنوان ”لهجه سلماسی – بررسی زبان ترکی آذربایجان جنوبی“ 2006 ،  تز فوق لیسانس محمد گئجه تحت عنوان ”لهجه سراب“ 1988 در دانشگاه قاضی ، تز دکتری گلجهان پهلون تحت عنوان ” لهجه ترکی شهربهار در استان همدان“ 2012 و مقالات منتشره توسط این محققین اشاره کرد. اشکال عمده در بررسیهای لهجه شناسی در کشور ترکیه کم توجهی به زبان معیار ترکی آذربایجانی و توجه بیشتر در بررسی تطبیقی لهجه ها به زبان معیار ترکی استانبولی میباشد. همین امر باعث شده است تا در برخی موارد بحثهای مربوط به دستورزبان تاریخی و لهجه شناسی تاریخی و زبان معاصر درهم آمیزد.

در آلمان ابتدا در دانشگاه کوتینکن مقدم تز دکتری خود را تحت عنوان ”گویش وفس و آشتیان و تفرش“ را دفاع نمود که در آن به گویش خلجی زبانهای ترکی ایران پرداخته است[16] . منوچهر امیرپوراهرنجانی تز دکتری ” لهجه سلماس“ و در سالهای اخیر نیز پایان نامه فارغ التحصیلی ایشیق سونمز در شهر گوتینگن ” Untersuchungen zu den Aserbaidschanischen Dialekten von Qaradağ, Mugan, Zäncan در سال 1998 به بررسی لهجه های مغان قره داغ و زنجان پرداخته است.

تحقیق پیرامون لهجه های زبان ترکی آذربایجانی در ایران که مسکن و ماوای تاریخی آنان است در پیش از انقلاب اسلامی به بوته فراموشی سپرده شده بود. تاکنون در این مورد کار قابل توجهی مشاهده نشده است. تها در یک مورد در دانشگاه تهران در سال 1345 ساختمان افعال زبان ترکی (بدون تفکیک زبان معیار و لهجه) بررسی و خاص آن در دانشگاه تهران منتشر شده است[17].

در سالهای اخیر مرحوم دکتر بهزاد بهزادی در مجموعه ”زبان و ادبیات مردمی “ که به صورت ضمیمه به فصلنامه ”آذری “ منتشر میشد در مقاله ای به بررسی ”لهجه آستارا“ پرداخته است. در همین فصلنامه مقاله تحقیقی محمدرضا رزاقی    در مورد ”لهجه زنجان“ نیز کاری درخور تقدیر است.  لازم به ذکر است که مقالات متعددی به صورت پراکنده و غیرسیستماتیک در مورد واژگان لهجه های مختلف انجام گرفته است. مرحوم حسن گیوی نیز در کتاب ” دستور تطبیقی زبان فارسی و ترکی آذربایجانی“ با توجه به عدم احاطه به زبان معیار نگاهی به لهجه مادری خود یعنی روستای گیوی-خلخال داشته و در کار وی رگه های لهجه خلخالی ناخودآگاه ارائه شده است.

علاوه بر اینها باتوجه به علاقه دانش پژوهان جوان ترک ایرانی به زبان بومی خود در سالهای اخیر پایان نامه هایی در مورد لهجه های گوناگون زبان ترکی آذربایجانی را میتوان مشاهده کرد. جهت اطلاع علاقمندان بخشی از اینکارها در زیر ارائه میگردد:

1- ایزدی ، محمد سعید (1387) . مطالعه ، بررسی و توصیف زبانشناختی گویش ترکی سنقری .کارشناسی ارشد زبانشناسی همگانی، دانشگاه شیراز.

2- ترابی ، محمدعلی (1361) . جنبه های اجتماعی دو زبانگی در آذربایجان (بحثی در زبان شناسی گویشی) . به راهنمایی دکتر علی اشرف صادقی ، رساله دکتری زبان شناسی همگانی ، دانشگاه تهران

3- جعفری ، محمد علی (1382) . بررسی ساختمان فعل در گویش ترکی رزن . به راهنمایی دکتر سعید عریان ، کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی ، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی.

 4- جعفری بنی اردلان ، محمد (1374) . بررسی ساختمان صرفی اجزاء کلام در گویش ترکی بهار (همدان) و مقایسه آن با زبان ترکی آذری . به راهنمایی دکتر مصطفی عاصی ، کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی .

5- جهاندیده ، حمیدرضا (1377) . بررسی گویش ترکی قشقایی . به راهنمایی دکتر لطف الله یار محمدی ، کارشناسی ارشد زبانشناسی همگانی ، دانشگاه شیراز

6- حاجیلو ، تقی ( 1381) . توصیف جملات ساده ترکی زنجانی بر اساس مدل چیف . کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی ، دانشگاه شیراز

7-  خلیل زاده ، امیر (1379) . تجزیه و تحلیل فرایندهای واجی در نظام واکه ای گویش سلماس بر اساس نظریه واج شناسی زایشی . به راهنمایی دکتر علی افخمی ، کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی ، دانشگاه تهران

 8- رستگار مندجین ، لیلا (1383) . نظام آوایی ترکی روستای مندجین: رویکردی زایشی و پسا زایشی . پایان نامه کارشناسی ارشد رشته ی زبان شناسی همگانی ،ارائه شده به گروه زبان شناسی دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه ازاد اسلامی واحد تهران مرکزی

9- رضی نژاد ، محمد (1381) . واجشناسی گویشی ترکی مشکین شهر بر پایه نظریه خود واحد . به راهنمایی دکتر محمود بی جن خان ، کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی ،دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران

10-  شریفی بهلولی ، محمد (1376) . بررسی مقابله ای معناشناختی زمانها در انکلیسی و ترکی قشقایی . پایان نامه فارسی ، دانشگاه تهران.

11- شفی زاده ، ثریا (1382) . مقایسه دو گونه ترکی میانه و تبریز از لحاظ آوایی و واژگانی . پایان نامه کارشناسی ارشد رشته ی زبان شناسی همگانی ، ارائه شده به گروه زبان شناسی دانشکده زبانهای خارجی دانشگاه ازاد اسلامی واحد تهران مرکزی.

12- صادقی نیارکی ، عبدالله (1375) . وندهای تصریفی و اشتقاقی زبان ترکی با تکیه بر گویش نیارکی . به راهنمایی دکتر مصطفی عاصی ، کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی

13- فتاحی ، ارشد (1375) . مقایسه نظام آوایی گویش تبریز با خلخال . پایان نامه کارشناسی ارشد رشته ی زبان شناسی همگانی ،ارائه شده به گروه زبان شناسی دانشکده علوم انسانی دانشگاه علامه طباطبائی

14- فرهمند ، احمد (1385) . تفکیک زبان شهرنشینان دشت مغان براساس لایه های اجتماعی و تعیین زبان وجهه دار آذری . به راهنمایی دکتر امید طبیب زاده ، کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی ، دانشگاه بوعلی سینای همدان

15- فیاضی ، علی (1375) . بررسی گویش ترکی قره بلاغی . پایان نامه فارسی ، دانشگاه شیراز.

16- محجوبی ، شهزاد ( ) . بررسی مقایسه ای واژگان در لهجه های ترکی آذری خلخال

17- مرادی ، بهمن (1380). مقایسه لهجه نقده با لهجه تبریز (دو گونه ترکی آذری). به راهنمایی دکتر ایران کلباسی، کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی ، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی .

18- مرسلوئی ، سیمین (1386). بررسی شبکه فرایندهای واجی مرتبط با ساختارهای تصریفی فعل در ترکی آذربایجانی گویش میانه. پایان نامه کارشناسی ارشد رشته ی زبان شناسی همگانی ،ارائه شده به دانشکده ادبیات دانشگاه الزهرا .

19- مظلومی ، علیرضا (1379). مقایسه آوایی و واژگانی گونه های ترکی چایپاره و تبریز . به راهنمایی دکتر یدالله ثمره ، کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی ، دانشگاه ازاد اسلامی واحد تهران مرکزی

20- ناصر مهارلویی ، مهرنگار (1379) . بررسی گویش مهارلویی . به راهنمایی دکتر منصور فهیم ، کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی ، دانشگاه ازاد اسلامی واحد تهران مرکزی.

21- وزین پور ، نادر (1345) . بررسی صرف افعال در زبان ترکی آذری . رساله دکتری رشته زبان شناسی ، دانشگاه تهران

22- هاشمی بنی ، رضا (1379) . توصیف زبان شناختی گویش ترکی بن . به راهنمایی دکتر سعید کتابی ، کارشناسی ارشد زبان شناسی همگانی ، دانشگاه اصفهان .


[1]. М.А.Каземь Бек , Грамматика турецко-татарского языка, Казань,1893

( میرزا کاظم بیگ زمان حال ساده را اینگونه تصریف کرده است: سئویرم-سئویرن-سئیویری-سئویریک-سئویرسیز-سئویرلر)

[2]. Hasan Eren, Türklük Bilimi sözlüğü, 1-Yabancı türkologlar,Ankara ,1999, s.189

[3] .Hasan Eren, yenə orada, s.158

[4]. Memoires de la Commission Orientaliste No.18,Krakoü ,1935,Xİİİ, ص100

[5] . برای اطلاعات بیشتر به کتاب ”سیاحتنامه درویش دروغین“ مراجعه کنید.

[6] .H.Eren, yenə orada, ص.286 (www.orientalstudies.ru )

[7].Turcica et Orientalia. Studies in honur of Gunnar Jarring on his eightieth birthday 12 Oct. 1987, p.204

[8]. BSOS, X/2, 1940-1942, p.417-437

[9]. Rocznik Orientalistyczny, XVII, 1951. p.1-11

[10] . 23 Kasim 1987 günü Türk Dil Kurumunda yapilan konuşma. Türk Dili, TDK Yay., Sayi: 431, Kasim 198-

[11] .Sonel Bosnalı, İran Azerbaycan Türkçesi / Toplumdilbilimsel Bir İnceleme,kebikeç yayınları,İstanbul,2007

[12] .Koichi Haneda,Ali Ganjelu,Tabrizi Vocabulary an Azeri-Turkish Dialect in Iran, Institute for the study of languages and cultures of Asia and Afica,Tokyo,1979

[13] .M.Ş.Şirəliyev. Bakı dialekti,  Bakı, 1949

[14] . Şirəliyev.M., 40 ildə Azərbaycan dilçiliyinin inkişafı- Elm 40 ildə,Bakı, AEA, 1960

[15] .Prof.Dr.Muharrem Ergin, Azeri Türkçesi, Edebiyat Fakültesi Basımevi, İstanbul,1981,s.9

[16] .G. Doerfer, İranda Türkler,- Türk Dili, TDK yayınları, sayı 431, 1978

[17] . وزین پور ، نادر (1345) . بررسی صرف افعال در زبان ترکی آذری . رساله دکتری رشته زبان شناسی ، دانشگاه تهران


آردینی اوخو
جمعه 15 اسفند 1393
بؤلوملر :

یئمه‌لی فهله

0 گؤروش
یازار:‌ حسین





مشه قولو سحر چاغی ساعات 6:45 دقیقه‌ده اوغلو سولئیمانی یوخودان اویادیب دئدی:

ـ‌ بالا بسدی آخی به! گون چیخدی سن اویانمادین! اده مه‌یه دئمه‌میشدیم تئزدن دور گئت فهله‌مئیدانیندان بیرینی گتیر بو حیه‌طین دووارین اوجالداق!

ـ دده! ... دده!

ـ نه‌دی؟ اؤلوسن دوراسان؟.... جان چکیسن؟ ... بسدی دور گؤروم...

ـ دئییرم دده‌سن هئچ ساعاتا باخمیسان؟ ... آخی ایندی‌ده فهله گلر مئیدانا؟

ـ اولان [اوغلان] دور جهنم اول گؤروم... سنه باخما خاخ [خالق] صوب شاواخدان گئدیر ایش دالیجا... آغایا باخ! دئییر بلکه هامی بونا تای بئیاردی! گون اورتایاجان یاتیر!

سولئیمان ایشینی سئچیب تله‌سیک آیاغا قالخیب ال-اوزونو یومادان گئیینیب ائودن چیخدی. مشه قولو ایسه حیه‌طده‌کی کرپیج‌لری دووار ایشله‌مه‌یه حاضیرلاماغا گئتدی. بیر ساعات کئچمه‌میش سولئیمان یانیجا بیر 45-50 یاشلی کیشینی گتیررک ایچه‌ری گیردی.

ـ دده! بو آغا بویون بیزه ایشلییجخ...

ـ اولان به هارداسیز... ایکی ساعاتدی گئدیبسن بیرینی گتیرمه‌یه...

سولئیمان ایله گلن کیشی حیه‌طین بیر قیراغیندا پالتارلارین دییشمه‌یه گئتدی. بو آرادا قولو ایسه سولئیمانا یاواشجادئدی:

ـ بو فهله‌ینن نجور دانیشیبسان؟

ـ دده یامان دانیشمیشام! سس‌ییین چیخاتما... اؤزونن یئیه‌جخ... اؤزوندن ایچه‌جخ بیزه ایشله‌یه...

قولونون گؤزلری باشینا دیرماشاراق، آجیقلیـآجیقلی دئدی:

ـ سنی اؤله‌سن بئشووور کؤپئیوغلو! باشییان داش سالیم... منیم باشیما فهله توتوب... اولان ائله‌سین توتاجایدین بیزده اوندان یئیخ!


آردینی اوخو
سه شنبه 5 اسفند 1393
بؤلوملر :